بهار، رستاخیز دوباره طبیعت است و در این فصل انواع حیوانات و گیاهان زندگی دوباره را آغاز میکنند و صفحهای دیگر از کتاب آفرینش ورق میخورد تا انسانها با اندیشه در آن، به معاد و روز قیامت بیندیشند. با فرارسیدن بهار، معاد و قیامت در برابر دیدگان انسانها جلوهگر میشود و انسانها آن را به چشم خویش میبینند و با عقل خود درک میکنند و به معاد و جهان پس از مرگ یقین پیدا میکنند. خدا در قرآن میفرماید: وَ اللّهُ الّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ فَتُثیرُ سَحابًا فَسُقْناهُ إِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَأَحْیَیْنا بِهِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها کَذلِکَ النّشُورُ. (فاطر:9) و خدا همان کسی است که بادها را روانه میکند. پس [بادها] ابری را برمیانگیزند و [ما] آن را بهسوی سرزمین مرده راندیم و زمین را بدان [وسیله] پس از مرگش زندگی بخشیدیم. رستاخیز [نیز] چنین است. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر این آیه مینویسد: خداوند در این آیه، بعثت در روز قیامت و زنده شدن مردگان را به احیای زمین تشبیه کرده است تا بفهماند همانگونه که زمین (طبیعت) هر سال، یک دوره زندگی را شروع میکند و دوباره میمیرد، انسانها هم اینگونهاند. وقتی دوران زندگیشان در زمین به سر رسید، دوباره در روز رستاخیز، پس از آنکه زنده شدند و از گورها درآمدند، روی زمین پراکنده میشوند. لذا فرمود: «کذلک النشور».1 افزون بر آیات قرآنی، در روایتها نیز سفارش شده است با دیدن بهار، از معاد و قیامت بسیار یاد کنیم. زنده شدن انسان پس از مرگ، همواره پرسش برانگیز بوده است. روزی یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد ایشان آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! چگونه پروردگار، مردگان را زنده میکند و نشانه و نمونه آن در جهان آفرینش چیست؟ پیامبر فرمود: «آیا از سرزمین قبیلهات گذر نکردهای، در حالیکه آن خشک و مرده بود و سپس از آنجا عبور کنی، در حالیکه از خرمی و سرسبزی، گویی به حرکت درآمده باشد؟» آن مرد گفت: آری، ای رسول خدا! سپس حضرت فرمود: «اینگونه خداوند مردگان را زنده میکند و این نمونه و نشانه او در آفرینش است».2 همچنین، در سخنی حکمتآمیز میخوانیم: «اذا رَأیْتُمُ الرَّبیعَ فأکْثِروا ذِکرَ النُّشورِ؛ هرگاه بهار را دیدید، بیشتر به یاد رستاخیز قیامت باشید».
مولوی
برای از بین بردن ترس از مرگ، باید عوامل ترس را از بین برد. اگر این ترس به دلیل جدایی از مال دنیاست، باید به این نکته توجه کنیم که اگر خدا در آستانه مرگ، ما را از خانه، مال و فرزند جدا میکند، در مقابل، نعمتهای جاودان بهشتی به ما میبخشد که قابل مقایسه با نعمتهای دنیا نیست. بر همین اساس، ما باید زهد و ایمان پیشه کنیم، دنیادوستی را از دل بزداییم و با پیش فرستادن بخشی از اموال خود به آن جهان، شوق رسیدن به آن را در دل پدید آوریم که رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «قَدِّمْ مالَکَ أَمامَک یَسُرُّک اللِّحاقُ به؛ دارایی خود را پیش از خود بفرست تا پیوستن به آن شادمانت کند». 1 یکی دیگر از دلایل ترس از مرگ، گناهان بسیاری است که مرتکب شدهایم. برای رفع این ترس باید توبه کنیم و گناهان گذشته را انجام ندهیم و بدانیم که خداوند، بخشنده و مهربان است و رحمت او بر غضبش پیشی میگیرد. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در اینباره میفرماید: اَقلِلْ مِن الشَّهواتِ یَسْهُل عَلَیکَ الْفَقرُ وَ اَقلِلْ مِن الذُّنوبِ یَسْهُلْ عَلَیکَ الْموتُ..2 از خواهشها و خواستههایت کم کن تا [تحمل] ناداری بر تو آسان شود و از گناهانت بکاه تا مرگ بر تو آسان شود. آن حضرت در حدیثی دیگر فرمود: «لَوْ تَعلَمونَ قَدرَ رحمة اللهِ لَاتَّکَلتُم عَلَیها؛ اگر اندازه رحمت خدا را میدانستید، به آن اعتماد میکردید [وهرگز به خود ترس راه نمیدادید]».3
نعمت اندیشیدن، از برترین نعمتهای پروردگار متعال به انسانهاست. آدمی به کمک همین توانایی است که از فراموشی رهایی مییابد و به ساحل نجات رهنمون میشود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اینباره میفرماید:
اِنَّ التَّفکُرَ حَیأة قَلبِ الْبَصیرِ، کَما یَمشی الْمسُتنیرُ فِی الظُّلُمات بِالنُّورِ، یحسن التخلص و یقلّ التربُّضَ.1
اندیشیدن، مایه حیات دل انسان بصیر است، همانگونه که شخص چراغ به دست، در تاریکیها در پرتو نور چراغ راه میرود، بهخوبی خود را [از گمراهی] نجات میدهد و کمتر درنگ میکند.
اندیشه درباره معاد و زندگی پس از مرگ، از جمله ارزشمندترین اندیشههاست، چنانکه امیرمؤمنان، علی علیه السلام فرمود: «تَمییزُ الْباقِی مِن الْفانِی، مِنْ اَشرفِ النَظَر؛ تشخیص دادن ماندنی (آخرت) از رفتنی (دنیا)، از شریفترین اندیشههاست».2
آدمی میتواند با بهرهگیری از نیروی اندیشه، ایمان خود را تقویت کند و اندیشیدن در سرگذشت پیشینیان، از عوامل یادآور معاد و سبب تحکیم معادباوری است. آدمی با مطالعه سرگذشت پیشینیان، درمییابد که او نیز مانند آنها در این دنیا جاویدان نیست و باید خود را برای سفر آخرت آماده کند. ازاینرو، با رفتن به مکانهایی که گذشتگان در آنجا میزیستند و با دیدن آثار باقی مانده از آنها، روحیه معادباوری در وجود افراد تقویت میشود. حسن صیقل میگوید:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا یک ساعت اندیشیدن، بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ حضرت فرمود: «آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: ساعتی اندیشیدن، بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن». عرض کردم: چگونه باید اندیشید؟ حضرت فرمود: «به خانههای ویران شده برود و بگوید: کجایند سازندگان شما؟ کجایند ساکنان شما؟ چه شده است که سخن نمیگویید».3
بر همین اساس، خداوند در چندین آیه از قرآن کریم،4 آدمیان را به سیر و سفر در زمین تشویق میکند تا ببینند که عاقبت پیشینیان چه شده است. برای مثال، در سوره آل عمران آمده است:
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ. (آل عمران:137)
بیشک پیش از شما سنّتهایی بوده و سپری شده است. پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است؟
1. بحارالانوار، ج 92، ص 17.
2. عبد الواحد آمدی تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، تحقیق: میر جلال الدین حسینی ارموی محدث، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج 3، ص 284، ح4494.
3. «قلتُ لابی عبدالله: تفکر ساعتةٍ خیرٌ من قیام لیلةٍ؟ قال: نعم، قال رسول الله صلی الله علیه و آله تفکر ساعتةٍ خیرٌ من قیام لیلةٍ، قلتُ کیف یتفکَّرُ؟ قال: یمُرُّ بالدُّورِ الخَرِبَهِ، فیقول: أینَ بانُوکِ أینَ ساکِنوکِ ما لَکِ «تَتَکَلَّمینَ؟!» بحارالانوار، ج 71، ص 324.
4. نک: روم:9؛ انعام:11؛ نمل:69.
بهراستی، دلیل ترس از مرگ چیست، چرا برخی از آن هراس دارند؟ عوامل گوناگونی میتواند ریشه ترس از مرگ باشد. دلبستن به دنیا یکی از آنهاست. برای مثال، رانندهای که خودرواش را با رنج و تلاش بسیار تهیه کرده است، علاقه بسیاری به آن دارد، میترسد کسی آن را بدزدد و او آن را از دست بدهد. بر همین اساس، کسانی که علاقه فراوانی به مال دنیا دارند، جدایی از آن برایشان بزرگترین عذاب و شکنجه است. انسان اگر به دنیا دل بسته شود، دلکندن از آن دشوار و جان دادن او بسیار سخت است، ولی کسی که به دنیا دلبستگی نداشته باشد و برای آخرت خود توشهای فراهم سازد، دوست دارد هر چه زودتر به آن برسد. بنابراین، هرگز از مرگ نمیترسد و مردن برای او آسان است.1
روزی شخصی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله پرسید: یا رسول الله! چرا از مرگ میترسم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: «آیا مال و ثروتی داری؟» عرض کرد: آری. حضرت فرمود: «آیا آن را [برای آخرتت] پیش فرستادهای؟» مرد پاسخ منفی داد. پیامبر فرمود: «ازاینروست که مرگ را دوست نداری».2
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر در پاسخ به همین پرسش فرمود:
هَلْ لَکَ مالٌ فَقَدِّم مالَکَ بَینَ یدَیکَ؛ فَاِنَّ الْمَرءَ مَعَ مالِهِ، اِنْ قَدَّمَهُ اَحَبَّ اَنْ یلحَقَهُ وَ اِن خَلَّفَهُ اَحَبَّ ان یتَخَلَّفَ مَعَهُ.3
آیا مال و ثروتی داری؟ پس ثروتت را جلوتر از خود بفرست؛ زیرا آدمی وابسته به دارایی خود است. اگر آن را پیش فرستد، دوست دارد به آن برسد و اگر از خود برجای گذارد، دوست دارد همراه آن بماند.
ابوذر غفاری، از یاران و شاگردان بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و تربیتیافته مکتب ایشان بود. روزی مردی نزد او آمد وپرسید: ای ابوذر! چرا ما مرگ را دوست نداریم؟ او پاسخ داد:
لِانَّکُم عَمَّرْتُم الدُّنیا وَ اَخْرَبْتُم الْاخِرَهَ، فَتُکْرِهون اَنْ تُنقَلوا مِنْ عِمرانٍ اِلی خَرابٍ.4
چون شما دنیا را آباد و آخرت را ویران کردهاید. ازاینرو، نمیپسندید از آبادی به ویرانه منتقل شوید.
1. نک: محسن قرائتی، اصول عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1375، چ 1، ص 419.
2. خصال، ص13؛ بحارالانوار، ج 6، ص 127.
3. کنز العمال، ج 15، ص 235.
4. اصول کافی، ج 2، ص 458.
در جهانبینی توحیدی، مرگ، پایانبخش دفتر زندگی نیست، بلکه غروبی است که طلوعی درخشانتر در پی دارد. در این بینش، مرگ تولدی است که آدمی را از یک هستی (دنیا) به هستی بالاتر (آخرت) منتقل میکند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اینباره فرمود: ما خُلِقتُم لِلْفَناءِ بَلْ لِلْبَقاءِ وَ انّما تَنتَقِلُون مِنْ دارٍ اِلی دارٍ.1 برای بقا خلق شدهاید، نه برای فنا و نابودی و [با مرگ] از جهانی به جهان دیگر منتقل میشوید. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در کلامی همسو با سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: اَیُّها النّاسُ! أَلا اِنَّ الدُّنیا دارُ فَناءٍ وَ الآخرةُ دارُ بَقاءٍ، فَخُذوا مِنْ مَمَرّکم لِمَقرِّکم.2 ای مردم! بدانید دنیا سرای نیستی و آخرت، سرای ابدی و ماندگاری است. پس، از گذرگاه خود برای اقامتگاهتان توشه برگیرید. مرحوم نراقی چه خوب سروده است:
از آغاز آفرینش، جبارانی مانند نمرود و فرعون میزیستهاند که ادعای خدایی داشته و ندای «أَنا رَبُّکُم الاَعلی» سر دادهاند، ولی هیچیک ادعا نکردهاند در دنیا جاودانه خواهند ماند. همه افراد با دیدن مرگ اطرافیانشان یقین میکنند، آنها نیز روزی از دنیا خواهند رفت. رسول اعظم صلی الله علیه و آله یاران خود را به یادآوری مرگ سفارش و تأکید میکرد که انسان پیش از فرارسیدن مرگ، خود را برای آن لحظه آماده کند و همواره آماده رفتن باشد و چنان به یاد آخرت باشد که لحظه مرگ وی نزدیک است.
ابو سعید خدری میگوید:
اسامه بن زید، کنیزی را صد دینار خرید و قرار شد پول آن را یک ماه بعد بپردازد. شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا از اسامه تعجب نمیکنید که متاعی را به وعده پرداختِ قیمتش تا یک ماه بعد، خریده است. به درستی که اسامه آرزوی درازی دارد». سپس افزود: «سوگند به خدایی که جانم در اختیار اوست! پلک چشمانم را روی هم نمیگذارم، مگر اینکه گمان میکنم مهلت برای رسیدن پلکهایم به روی هم نیست و پلکهایم را پس از روی هم گذاردن باز نمیکنم، مگر اینکه گمان میکنم دیگر مهلت روی هم گذاشتن آنها به من داده نخواهد شد و در این بین از دنیا خواهم رفت و لقمهای در دهان نمیگذارم، مگر آنکه گمان میبرم به حلقومم نخواهد رسید و همان دم جان خواهم سپرد.
پیوسته به یاد مرگ بودن و باور داشتن به اینکه اصل آفرینش انسان، زندگی در سرای آخرت است و دنیا محل گذر است و دیر یا زود باید آن را ترک کرد، زمینه عمیقتر شدن ایمان به معاد و یقین به وجود دنیای دیگر را فراهم میآورد. انسانها با دیدن مرگ اطرافیان خویش، نمود عملی مرگ را با چشم خود میبینند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره در سفارشهای خود به یارانش، تحقق مرگ را یادآور میشد و در پی آن، اصل معاد و جهان پس از مرگ را تبیین میکرد و مردم را به آمادگی برای آن فرامیخواند. ایشان میفرمود: اَفْضَلُ الزُّهدِ فی الدُّنیا ذِکرُ المَوُت، و اَفضَلُ الْعِبادَةِ التَّفَکُرُ، فَمَن اَثقَلَهُ ذِکرُ المَوُتِ وَجَدَ قَبرَه رَوْضَةً مِن رِیاضِ الجَنَّة. 1 بهترین زهد در دنیا، یاد مرگ و برترین عبادت، اندیشیدن است. پس وجود هرکه را یاد مرگ پر کند، قبر خود را باغی از باغهای بهشت مییابد. آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: اَفْضَلُ الزُّهدِ فی الدُّنیا ذِکرُ المَوُت، و اَفضَلُ الْعِبادَةِ ذِکرُ الموتِ وَ اَفضَلُ التَّفَکُرِ ذِکرُ الْمَوتِ. .2 بهترین زهد دنیا، یاد مرگ و برترین عبادت، یاد مرگ و برترین اندیشیدن، یاد مرگ است نقل است روزی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله پرسیدند: آیا کسی با شهدا محشور میشود؟ حضرت فرمود: «مَنْ یَذْکُر الْمَوتَ فِی الْیَومِ وَاللَّیْلَةِ عِشْرینَ مَرَّة؛ آری، کسی که شبانهروز بیست مرتبه مرگ را یاد کند»3 .
یکی از راهها برای به خاطر سپردن موضوعی مهم، قرار دادن نشانههای مربوط به آن موضوع در برابر دیدگان است. نوشتن وصیتنامه، تهیه کفن و کارهایی مانند آن از عناصر اثرگذار در یادآوری معاد بهشمار میآید. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از همین راه کار مهم برای تعمیق یاد معاد و ایمان به تحقق آن بهره میبرد و یاران خود را به نوشتن وصیتنامه و آماده کردن کفن سفارش میکرد. آن حضرت در حدیثی، در اینباره میفرماید: «اَلْوَصِیَّةُ حَقٌّ عَلَیٍ کُلِّ مُسْلِمٍ؛ وصیت، تکلیف هر مسلمانی است».1 همچنین، در روایتی دیگر فرمود: «مَنْ ماتَ بِغَیْرِ وَصیةٍ مَاتَ مِیَتةً جَاهلیةً؛ هر کس بدون وصیت بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».2 انسانی که بدون وصیت از دنیا برود، به این نکته که به کجا منتقل خواهد شد و نیز به درجه اهمیت سفر آخرت، نادان بوده است، و گرنه خود را برای این سفر آماده میساخت. رسول خدا صلی الله علیه و آله تا آن اندازه به وصیت اهمیت میداد که میفرمود: مَا یَنْبَغی لِاِمْرَءٍ مُسْلِمٍ اَنْ یبیَتَ لَیلَةً اِلاّ وَ وَصِیَّتُهُ تَحْتَ رَأَسِه.3 برای مسلمان سزاوار نیست شب بخوابد، مگر اینکه وصیتش زیر سرش باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره آماده ساختن کفن نیز فرموده است: اِذَا اَعَدّ الرَّجُلُ کفَنَه کَان مَأْجُوراً کُلَّما نَظَرَ اِلیهِ.4 وقتی انسان کفنش را آماده ساخت، هرگاه به آن نگاه کند، به وی پاداش داده میشود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تعمیق معادباوری و ترویج آن میان مردم، از راهکارهایی استفاده میکرد که درک آن برای مردم تا حدی ساده و آسان باشد. ایشان با تشبیه امور نامحسوس به امور محسوس، احوال آخرت را تا اندازهای برای مردم شرح و آنان را به انجام دادن کارهای نیکو دعوت میکرد. پیامبر خدا در اندرز خود به قیس بن عاصم میفرماید: ای قیس! تو را ناگزیر، همدمی است که با تو دفن میشود و او زنده است و تو با او دفن میشوی، در حالیکه تو مردهای. اگر کریم و بزرگوار باشد، تو را گرامی میدارد و اگر پست و فرومایه باشد، تو را تسلیم میکند. سپس آن همدم جز با تو محشور نمیشود و تو جز با آن برانگیخته نمیشوی و جز درباره او از تو بازخواست نمیشود. آن را جز شایسته و صالح قرار مده؛ زیرا اگر خوب و صالح باشد، با وی انس میگیری و اگر بد و تباه باشد، جز از او وحشت نمیکنی، آن همدم، کردار توست.1 رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنی دیگر میفرماید: آنگاه که مؤمن از گور خود بیرون میآید، عملش به صورت فردی زیبا در برابرش ظاهر میشود. مؤمن به او میگوید: تو کیستی؟ به خدا سوگند! تو را شخص خوب و درستکاری میبینم. او میگوید: من کردار تو هستم. پس برای او نوری میشود یا راهبری به سوی بهشت وکافر چون از گورش بیرون میآید، کردارش به صورتی زشت در برابرش نمایان میشود. به او میگوید: تو کیستی؟ به خدا سوگند! تو را بد شخصی میبینم و او میگوید: من کردار تو هستم. پس او را میبرد و به آتش میافکند.2 پیامبر خدا برای آشنایی هرچه بیشتر افراد جامعه با حقیقت مرگ و برانگیخته شدن در قیامت، آن را به خواب و بیدارشدن مثال میزند و با این راه، مرگ را برای انسان ملموس و آشنا میسازد. ایشان در اندرزی نیکو خطاب به پسران عبدالمطلب میفرماید: ای پسران عبد المطلب! راهنما به افراد خود دروغ نمیگوید. سوگند به آنکه مرا به حق برانگیخت! همانگونه که میخوابید، میمیرید و همانگونه که بیدار میشوید، برانگیخته میشوید. پس از مرگ، سرایی جز بهشت یا دوزخ نیست. آفرینش همه موجودات و برانگیختن آنها برای خدای عزوجل، مانند آفرینش و برانگیختن یک تن است. خدای تعالی میفرماید: «آفرینش و برانگیختن شما چیزی نیست، مگر مانند [آفرینش و برانگیختن] یک تن.3