امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.


 ابن بابویه)قدس‏سره( در خصال و معانى‏الاخبار به اسنادش که به امام صادق)ع( مى‏رسد نقل مى‏کند که حضرت از پدرش و او نیز از پدرش و ایشان نیز از امام على‏بن ابیطالب)ع( نقل مى‏کند که فرمود: خداوند تبارک و تعالى نور محمد)ص( را قبل از اینکه آسمانها و زمین و عرش و کرسى و لوح و قلم و بهشت و جهنّم را بیافریند خلق نموده بود و نور آن حضرت را قبل از خلق آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب)ع( خلق کرد، قبل از هر کسى که خداوند در بیانش نام او را ذکر نموده آنجا که مى‏گوید: )وَ وَهَبْنَا لَهُ إسحقَ وَ یَعْقُوبَ( و آنجا که مى‏فرماید: )وَ هَدَیْنَاهُمْ اِلىَ صِرَاطٍ مُسْتَقِیم(. خداوند نور وجود پیامبر)ع( را 424000 سال قبل از خلقت همه انبیاء آفرید و همراه نور ایشان دوازده حجاب آفرید: حجاب قدرت، حجاب عظمت، حجامت منّت، حجاب رحمت، حجاب سعادت، حجاب کرامت، حجاب منزلت، حجاب هدایت، حجاب نبوّت، حجاب رفعت، حجاب هیبت، حجاب شفاعت، سپس خداوند نور محمد)ص( را دوازده هزار سال در حجاب قدرت قرار داد و او همواره مى‏گفت: سُبْحَانَ‏اللَّهِ رَبِّىَ الأَعلَى و یازده هزار سال در حجاب عظمت قرار داد در حالیکه آن نور همواره مى‏گفت: سُبْحَانَ عَالِمِ السِّرِّ، آنگاه ده هزار سال در حجاب منّت گذارد و آن نور مى‏گفت: سُبْحانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لایَلْهُو و نُه هزار سال در حجاب رحمت رفت و آن نور مى‏گفت: سُبْحَانَ الرَّفِیعِ الأَعْلَى و هشت هزار سال در حجاب سعادت و آن نور مى‏گفت: سُبْحَانَ الْعَلِیمِ الْکَرِیمِ و پنج هزار سال در حجاب هدایت و آن نور مى‏گفت: سُبْحَانَ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ و چهار هزار سال در حجاب نبوّت و آن نور مى‏گفت: سُبْحَانَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ و سه هزار سال در حجاب رفعت و آن نور مى‏گفت: سُبْحَانَ ذِى الْمَلَکِ وَ الْمَلَکُوتِ و دو هزار سال در حجاب هیبت و آن نور مى‏گفت:

دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/11/13 ] [ 13:32 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

مرحوم مجلسى)قدس ‏سره( در بحار آورده است: بدان که همه علماى امامیه مگر اندکى از ایشان متفق‏القول مى‏گویند که ولادت آنحضرت در هفدهم ماه ربیع‏الاول واقع شد ولى بیشتر اهل سنت قائل هستند که ایشان در دوازدهم ربیع‏الاول بدنیا آمدند و عده قلیلى از ایشان هم مى‏گویند آنحضرت در ماه مبارک رمضان متولد شدند و امّا در روز ولادت ایشان مشهور بین علماى ما و آنچه از اخبار استفاده مى‏شود این است که وجود مقدس نبى مکرم اسلام)ص( در روز جمعه متولد شدند و مشهور بین اهل سنت روز دوشنبه است و نیز بین علماى ما و اهل سنت مشهورترین قول این است که آنحضرت بعد از طلوع فجر بدنیا آمد و نیز گفته‏اند که هنگام ظهر متولد شد.

 جماعتى از مورخین و سیره‏نویسان آورده‏اند که هنگام ولادت رسول‏اللَّه)ص( روز بیستم یا بیست و هشتم یا اوّل ماه نیسان رومى و هفدهم دى ماه به حساب فارسیان در زمان حکومت کسرى انوشیروان در سال چهل و دوم حکمرانى‏اش و هشتصد و هشتاد و دو سال پس از وفات اسکندر فرمانرواى روم و در عام‏الفیل پنجاه و پنج یا پنجاه و چهار سال بعد از واقعه حمله ابرهه به همراه سپاه فیل‏سواران به کعبه و شکست ایشان بود و نیز گفته‏اند که ایشان در سالروز آن واقعه بدنیا آمده‏اند، برخى نیز آورده‏اند که ایشان سى سال پس از واقعه حمله ابرهه بدنیا آمد و عده‏اى نیز مى‏گویند که چهل سال پس از آن واقعه بدنیا آمد ولى قول صحیح‏تر آن است که حضرت رسول)ص( در همان سال عام‏الفیل بدنیا آمدند. یکى از منجمین به‏نام ابومعشر بلخى مى‏گوید: طالع ولادت رسول‏اللَّه)ص( در درجه بیستم از جدى بود هنگامى که زحل و مشترى در عقرب و مرّیخ در مکان خود در حمل قرار داشت و خورشید در شرف خود در حمل بود و زهره در شرف خود در حوت و عطارد هم در حوت بود و ماه در اوّل میزان و رأس در جوزاء و ذنب در قوس قرار داشتند.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/11/12 ] [ 13:38 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

 معجزه عصا:

 که براى موسى(ع) بود و به مارى بزرگ تبدیل مى‏شد و هرآنچه که ساحران عصا و طناب انداخته بودند بلعید ولى براى محمد(ص) معجزه‏اى بالاتر رخ داد اینگونه که گروهى از یهودیان نزد محمد(ص) آمده و از او سئوالاتى کرده و با او مجادله نمودند و از هیچ چیزى سؤال نکردند و هیچ مسئله‏اى را مطرح نکردند مگر اینکه به بهترین وجه رسول‏اللَّه(ص) جواب آن را مى‏داد پس آن یهودیان به حضرت گفتند: اى محمد اگر تو پیامبر هستى براى ما عصایى مانند عصاى موسى بیاور و رسول‏اللَّه(ص) فرمود: من عصایى بهتر و برتر از عصاى موسى(ص) مى‏آورم چون معجزه من تا قیامت پس از من باقى مى‏ماند و به دشمنان و مخالفان متعرض مى‏گردد و هیچ یک از آنها هرگز قادر نیستند حتى با یک سوره از آن مخالفت و مقابله نمایند، عصاى موسى(ع) از بین رفت و پس از موسى(ع) باقى نماند، پس بیازمایید همانگونه که قرآن باقى مى‏ماند و آنرا آزمایش مى‏کنند و مى‏آزمایند، سپس من چیزى براى شما خواهم آورد که برتر و عجیب‏تر از عصاى موسى(ع) باشد، یهودیان گفتند: بیاور، حضرت فرمود: همانا موسى(ع) عصاى دست خویش را مى‏انداخت و کافران قبطى مى‏گفتند: در این عصا حیله و نیرنگى نهفته است، بدرستیکه خداوند تعالى براى محمد چوبهایى را به مارهاى فراوان تبدیل خواهد کرد به گونه‏اى که او آن چوبها را حتى لمس هم نمى‏کند و هیچ مارى را ظاهر نمى‏کند، هنگاى که به خانه‏هایتان باز مى‏گردید و شب هنگام در فلان خانه دور یکدیگر جمع مى‏شوید خداوند همه تیرهاى سقف خانه‏تان را به افعیهاى بسیارى تبدیل مى‏کند )و تیرهاى سقف آن خانه بیشتر از صدهزار تیر چوبى بود( پس آن افعیها به سوى چهارنفر از شما مى‏آیند و آنها را مى‏کشند و بقیه شما از ترس تا صبح فرداى آن روز بیهوش مى‏شوید، یهودیان نزد شما مى‏آیند و شما جریان را برایشان تعریف مى‏کنید


دسته:

تاریخ : [ 1395/11/11 ] [ 13:52 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

شیخ طوسى)ره( در امالى به اسنادش از عبداللَّه‏بن مسعود نقل نموده است که گفت: یک ماه قبل از وفات پیامبر خبر وخامت حال او به ما رسید، هنگامى که زمان وفاتش نزدیک شد، ما را در خانه و اتاقش جمع کرد و نگاهى به ما انداخت، چشمانش پر از اشک شد و سپس فرمود: خوش آمدید، خداوند شما را زنده بدارد، خداوند شما را حفظ کند، خداوند شما را نصرت دهد، خداوند شما را هدایت نماید خداوند شما تو را موفق نماید خداوند شما را صحّت و سلامت ببخشد خداوند شما را نگاهدارد، خداوند مقام شما را بلند نماید، شما را به تقوى وصیت مى‏کنم که خداوند نیز شما را به همان توصیه نموده است. من به سوى شما آمدم که براى شما هشداردهنده‏اى آشکار باشم تا در بین بندگان و بلادش بر خداوند طغیان ننمایید چرا که خداوند به من و شما در قرآن مى‏گوید: )تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرةِ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لایُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى‏الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ( و نیز فرمود: )أَلَیْسَ فِى جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرِینَ( گفتم: یا رسول‏اللَّه یا نبى‏اللَّه، چه زمان فراق تو فرا مى‏رسد و هنگام مرگ تو مى‏آید؟ فرمود: اجل من نزدیک است و به زودى از دنیا مى‏روم و به سوى خداوند و به سدرةالمنتهى و جنّةالمأوى و عرش اعلى و جام طهور وعده داده شده و زندگانى شاد و خرم خواهم رفت، گفتم: چه کسى تو را غسل مى‏دهد؟ حضرت فرمود: برادرم على(ع) اگر او نبود، هر کسى که بعد از او به من نزدیکترین مردم است و اگر او نبود بعدى تا به آخر.

 در ارشاد نیز آمده است آنچه بیش از همه از على(ع) و فضائل مخصوص به او و بزرگى مقام و مرتبه او خبر مى‏دهد جریاناتى است که پس از حجةالوداع براى رسول‏اللَّه(ص) اتفاق افتاد و امور بى‏سابقه‏اى که به خواست خداوند واقع شده‏اند. رسول‏اللَّه(ص) به محض اینکه فهمید زمان مرگش نزدیک شده پیوسته براى مسلمانان مطالبى را بیان مى‏کرد و ایشان را از فساد و اختلاف پس از خود بیم مى‏داد و دستور مى‏فرمود تا براى همیشه به سنّت او توجه کنند و موافق با آن رفتار نمایند و متّفقاً بدان توجه داشته باشند و آنان را به پیروى از بازماندگان خود و اطاعت از آنان فرا مى‏خواند و مردم را به یارى و پشتیبانى از آنها و اینکه در امور دین از ایشان کمک بگیرند دعوت مى‏نمود و از مخالفت ایشان آنها را نهى مى‏فرمود.


دسته:

تاریخ : [ 1395/11/10 ] [ 13:55 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

 کنیه رسول‏اللَّه (ص) :

 همان‏طور که در بحار از مناقب نقل شده است، کُنیه‏هاى حضرت عبارتند از: ابوالقاسم، ابوالطاهر، ابوالطیّب، ابوالمساکین، ابوالدُّرتین، ابوالریحانتین و ابوالسبطین.

 همچنین آمده که: کنیه ایشان در تورات ابوالأرامل است و جبرئیل هم وقتى که ابراهیم پسر رسول‏اللَّه (ص) بدنیا آمد او را با کنیه اباابراهیم مورد خطاب قرار داد و نیز آنحضرت را اباالقاسم مى‏گفتند به‏خاطر اینکه اوّلین فرزندى که براى ایشان بدنیا آمد قاسم بود عده‏اى هم مى‏گویند براى این به آنحضرت اباالقاسم مى‏گفتند که رسول‏اللَّه (ص) تقسیم‏کننده بهشت و جهنم است.

 صفات رسول‏اللَّه (ص) :

 برخى از آنها عبارتند از: راکب الجمل، آکل‏الذّراع، قابل الهدیّه، محرّم المیتة، حامل الهراوة، خاتم النبوّة.

 نسب رسول‏اللَّه (ص) :

 عبارتند از: العربى التهامى، الأبطحى، الیثربى، المکى، المدنى، القُرشى، الهاشمى، المطلّبى، از سوى مادر ایشان را الزّهرى و از سمت دایه‏اش سعدى و از جهت میلاد مکّى و از جهت شکوفایى مدنى مى‏گفتند.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/11/9 ] [ 13:30 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

در بحار نام و اسامى اجداد آن حضرت بدین شکل آمده: محمدبن عبداللَّه بن عبدالمطلب که نامش شیبةالمحمدبن هاشم‏بن عمروبن عبد مناف‏بن مغیرةبن قصىّ‏بن زیدبن کلاب‏بن مرةبن کعب‏بن لوى‏بن غالب‏بن فهربن مالک‏بن نضربن قریش‏بن کنانةبن خزیمةبن مدرکةبن الیاس‏بن مضربن نزاربن معدبن عدنان‏بن ادبن اددبن یسمع‏بن همیسع‏بن سلامان بن بنت‏بن حمل‏بن قیداربن اسماعیل‏بن ابراهیم)ع(بن تارخ‏بن ناخوربن ساروغ‏بن ارغوبن فالغ‏بن عابربن هود)ع(بن شالخ‏بن ارفخشدبن سام‏بن نوح)ع(بن ملک‏بن متوشلخ‏بن اخنوخ و آورده‏اند که، اخنوخ همان ادریس)ع( و او پسر باذربن هلایل‏بن قینان‏بن انوش‏بن شیث)ع(بن هبةاللَّه‏بن آدم)ع( بود.

مادر آن حضرت آمنه دختر وهب‏بن عبدمناف‏بن زهرةبن کلاب‏بن لوى‏بن غالب بود که در ادامه اجداد وى نیز تا آخر آنچه در بالا آمده مى‏باشد و گویند: ایشان با چهل و هفت پشت به حضرت آدم)ع( مى‏رسند.

 شیخ صدوق در علل و خصال و معانى‏الاخبار به اسنادش از جابربن عبداللَّه نقل مى‏کند که گفت: رسول خد (ص) فرمود: من شبیه‏ترین مردم به آدم و ابراهیم)ع( از نظر سیرت و صورت هستم و خداوند مرا در بالاى عرش به ده اسم نامیده و اوصاف مرا روشن نموده و توضیح داده و از زبان همه رسولان و پیامبرانى که خداوند به سوى قومشان مبعوث نموده مرا وصف و ظهور مرا بشارت داده، خداوند متعال اسم مرا در تورات بالا برد و از میان همه اسماء خود اسمى براى من برگزیده.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/11/8 ] [ 13:28 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

منافقان، کافرانی هستند که یا از بیم رانده شدن یا برای یافتن فرصت مناسب برای ضربه زدن، چهره واقعی خود را پشت نقاب ایمان پوشانده اند. پیامبر خدا، آنها را خطرناک ترین دشمن مسلمانان می شمرد و می فرماید:
من بر امتم از هیچ مؤمن و مشرکی نمی ترسم، زیرا مؤمن را خدا با ایمانش حفظ می کند و مشرک را به سبب شرکش درهم می شکند. ولی بر شما از هر منافقی که خوش زبان است، می ترسم. آنچه را می شناسید و قبول دارید، می گوید و آنچه را زشت می دانید، انجام می دهد.1
با توجه به اهمیت مسئله، در اینجا به بررسی عملکرد منافقان و چگونگی برخورد پیامبر با آنها می پردازیم.



دسته:

تاریخ : [ 1395/11/7 ] [ 4:25 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


مبارزه دو سپاه توحید و کفر، گرچه پیروزی ها و شکست های مقطعی زیادی برای هر یک به ارمغان آورده است، ولی سرانجام این تقابل، به سود دوستان خدا پایان می پذیرد که در قرآن و سنّت، آشکارا به این نکته اشاره شده است. تجلی این آرمان در اندیشه مهدویت نمایان است. پیامبر خدا، روزگاری پر از ستم را با جامعه ای سراپا فساد ترسیم می کند1 و سپس ظهور منجی بشریت را نوید می دهد:
ساعت قیامت بر پا نمی شود تا اینکه زمین پر از ستم و دشمنی شود. سپس مردی از عترتم خروج می کند و زمین را از قسط و عدل پر می کند، همان گونه که از ستم پر شده بود.2
این پیروزی، وعده ای قطعی و حتمی است که به فرموده پیامبر، حتی اگر یک روز از عمردنیا باقی مانده باشد، محقق می شود.3
برنامه حکومت مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف ، زنده کردن بندگی خدا در همه زمینه ها و از میان بردن تمام مظاهر شرک، فساد، تبعیض، بی عدالتی و انحراف فکری است. سنّت او بر اساس سنّت پیامبر است و الگویی کامل و جامع برای همه خداپرستان خواهد بود. دوستان حقیقی خدا با او پیمان می بندند و در رکابش حضور می یابند و فرشتگان الهی به حمایتش برمی خیزند. نتیجه این حرکت و ثمره دوستی اهل زمین با خدا در عصر حکومت جهانی آن حضرت، گسترش عدل و داد، آبادانی زمین، رونق کشاورزی، استخراج معادن و شکوفایی دانش و معنویت خواهد بود.4 به دلیل اهمیت والای حاکمیت خداوند بر زمین و نیز اهداف حکومت مهدوی است که پیامبر خدا فرمود: «أفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الْفَرجِ؛ برترین اعمال امتم، انتظار فرج است».5



دسته:

تاریخ : [ 1395/11/6 ] [ 4:24 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


آشتی دادن کسانی که به مرامی غیرالهی عادت دارند و دین خدا را خلاف شیوه رایج خود می بینند، نیازمند مدارا است. نمی توان همه را یک شبه با خدا آشنا کرد، بلکه باید ظرفیت ها را در نظر گرفت. به همین دلیل، پیامبر می فرمود: «إنّا معشر الأنبیاء اُمرنا أن نکلّم الناس علی قدر عقولهم؛ ما پیامبران مأموریم با مردم به اندازه عقلشان صحبت کنیم».1
بر این اساس، مدارا و مسامحه با مخاطب از شرایط راهنمایی و ارشاد است. به همین دلیل، حتی برخی از احکام مهم مانند حرمت شراب نوشیدن در چند مرحله ابلاغ شد.2
نکته مهم در اینجا آن است که مسامحه با مخاطب و توجه به ظرفیت های او هرگز به معنای مسامحه در اصل دین و دست برداشتن از اصول و ارزش های مسلّم نیست. پس لزوم مدارا با مردم یا «سهله» و «سمحه» بودن در دین را هرگز نباید بهانه ای برای ساختارشکنی و ترویج اباحی گری قرار داد.3 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیوسته در کنار اصل تبیین دین و ملاحظه مخاطب، به حفظ حریم دین و مجموعه احکام و آموزه ها و ارزش ها توجه داشت و هیچ گاه به گونه ای سخن نمی گفت که مردم را خوش آید، اگر چه با خواست خدا و مکارم اخلاقی منافات داشته باشد.


دسته:

تاریخ : [ 1395/11/5 ] [ 4:22 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود:
دل ها بر دوستی کسی که به آنها احسان می کند و دشمنی کسی که به آنها بدی می کند، آفریده شده است.1 هدیه، دشمنی و کینه را از بین می برد.2
احسان و بخشش به دشمن در پرداخت زکات، یکی از بزرگ ترین عبادت هاست؛ زیرا یکی از سهم های هشت گانه زکات، سهم «مؤلّفه قلوبهم» است.3 بدین ترتیب، بخشی از زکات به کافران یا تازه مسلمانان سست ایمانی می رسد که با دریافت آن، دل هایشان به سوی اسلام گرایش می یابد یا زیان آنها برطرف می شود.
پیامبر خدا، از بیت المال، بخشش های مالی فراوانی به غیرمسلمانان می کرد که در جلب نظر آنان مؤثر بود. همچنین دسته های نمایندگی که به خدمت ایشان می رسیدند، بیشتر جایزه می گرفتند.4 در تقسیم غنیمت های جنگی نیز گاه چنین ملاحظه هایی را در نظر می گرفت. برای نمونه، پس از جنگ حنین، رسول گرامی به منافقان و افرادی که بین کفر و ایمان هنوز تردید داشتند یا تازه مسلمان های سست عنصر، سهم های فراوانی مرحمت می فرمود. از جمله به ابوسفیان، 100 شتر و 40 اوقیه5 نقره؛ به معاویه بن ابی سفیان و یزید بن ابی سفیان همین مقدار، به حکیم بن حزام، 200 شتر و به شماری دیگر 100 شتر یا کمتر بخشید. این شیوه تقسیم کردن سبب اعتراض عده ای از جمله عباس، عموی حضرت شد که پیامبر دستور داد به او نیز چیزی بدهند. در این تقسیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به انصار چیزی نداد و این سبب گله مندی آنها شد. حضرت آنان را گرد آورد و برایشان سخن گفت تا آنکه همگی گریستند و از گفته خود پشیمان شدند.6



دسته:

تاریخ : [ 1395/11/4 ] [ 4:21 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X