امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

پیامبر همیشه به کودکان سلام مى کرد. انس مى گوید: ما در حال بازى بودیم که پیامبر از کنار ما گذشت و گفت: «السلام علیکم یا صبیان؛ سلام بچه ها».1



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/13 ] [ 22:40 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


چنین نیست که همواره بزرگ سالان بر کودکان و نوجوانان مقدم باشند. سهل بن ساعدى مى گوید: «براى رسول خدا صلى الله علیه و آله نوشیدنى آوردند، حضرت از نوشید. در سمت راست او نوجوانى نشسته بود و در سمت چپ او ریش سفیدانى. پیامبر به نوجوان فرمود: اگر به من اجازه مى دهى این نوشیدنى را به آنان بدهم؟ نوجوان گفت: من سهم خودم از تو را به هیچ کس نمى دهم. پیامبر نیز نوشیدنى را در اختیار او قرار داد».1



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/13 ] [ 22:40 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


انس بن مالک مى گوید: «نوجوانى یهودى که به پیامبر خدمت مى کرد، بیمار شد. پیامبر در حالى که نوجوان در احتضار بود، به عیادت او رفت و بر بالین اونشست و فرمود: اسلام بیاور. نوجوان به پدرش که بر بالین او بود، نگاه کرد. پدر گفت: اباالقاسم را اطاعت کن. او نیز اسلام آورد و جان داد. پیامبر در حالى که از خانه خارج مى شد، فرمود: خدا را سپاس که او را به وسیله من از آتش نجات داد».1



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/11 ] [ 22:40 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


زنى به نام اسماء در سفر عمرة القضا نزد پیامبر بود. مادر و جدّه او به سراغش آمدند و از او کمک خواستند. از آنجا که آن دو نفر مشرک و بت پرست بودند، اسماء به ایشان کمک نکرد و گفت: باید پیامبر اجازه دهد؛ زیرا شما پیرو آیین من نیستید. سپس نزد پیامبر آمد و اجازه خواست. آن گاه این آیه نازل شد: لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَِلأَنْفُسِکُمْ وَ ما تُنْفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللّهِ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ. (بقره:273)1 هدایت آنها (به طور اجبار) بر تو نیست. (بنابراین،) ترک انفاق به غیر مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحیح نیست، (ولى خداوند) هر که را بخواهد (و شایسته بداند،) هدایت مى کند و آنچه را از خوبى ها و اموال انفاق مى کنید، براى خودتان است، (ولى) جز براى رضایت خدا انفاق نکنید و آنچه از خوبى ها انفاق مى کنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده مى شود و بر شما ستم نخواهد شد.



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/10 ] [ 22:38 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


پیامبر همواره پیش از آنکه به جنگ دشمنان برود، آنها را به اسلام و تسلیم در برابر خدا فرا مى خواند؛ زیرا هدف اساسى آن حضرت، اصلاح و هدایت بود و اگر مى توانست با صلح و آرامش به این هدف دست یابد، هرگز جنگ نمى کرد. در اندیشه ایشان، دشمنان نیز گروهى از انسان هاى خطاکار و منحرف بودند که با وجود کینه توزى ها و ضربه هایى که وارد کرده بودند، اگر به هدایت تن مى دادند، محترم بودند. آنها اگر در ابتدا اسلام مى آوردند، هیچ جنگى رخ نمى داد. اگر در هنگام جنگ تسلیم مى شدند، جنگ متوقف مى شد و آن گاه مسلمانان با آنان، برادرانه زندگى مى کردند. در جنگ بنى قینقاع پیش از آنکه پیامبر با یهودیان به جنگ بپردازد، آنان را در بازارشان جمع کرد و فرمود: اى گروه یهود! از خدا بترسید تا آنچه بر سر قریش آمد، بر سر شما نیاید. اسلام آورید تا در امان باشید. شما مى دانید که من نبى مرسل هستم و این را در کتاب هاى خود یافته اید و پیمان الهى بر شما است! در جنگ خیبر نیز هنگامى که پیامبر، هدایت سپاه را به دست با کفایت على علیه السلام سپرد، چنین فرمود: آهسته حرکت کن تا به آنان نزدیک شوى. سپس آنان را به اسلام دعوت کن و به حقوقى که خدا برایشان واجب کرده است، خبر ده. به خدا سوگند، اگر یک نفر به دست تو هدایت شد و اسلام آورد، براى تو بهتر از آن است که همه شتران سرخ مو از آن تو باشد. رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ بنى المصطلق به یکى از یارانش فرمود: «با صداى بلند فریاد بزن و اعلام کن: بگویید «لا اله الا الله» تا جان و مالتان در امان باشد». در بسیارى از موارد، وقتى پیامبر آماده جنگ و جهاد مى شد و به این قصد هم حرکت مى کرد، چون به موقعیت جهاد مى رسید، وقتى بحث صلح پیش مى آمد، با وجود برترى بر دشمن، صلح را بر جنگ ترجیح مى داد. نمونه آن، غزوه ابواء و عشیره است.1 این کار سبب مى شد با رفع کینه و خشونت، دشمن نسبت به معامله مصلحانه با مسلمانان، ذهنیت مثبت پیدا کند.



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/9 ] [ 22:38 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


پیامبر در پى برپاسازى یک تمدن بر اساس اخلاق اسلامى؛ یعنى تمدن اسلامى بود. او قلب و احساس دشمن را نیز با بزرگوارى به سوى خویش جذب مى کرد. آن حضرت، در هجرت از مکه به مدینه، على علیه السلام را مأمور کرد تا امانت ها را به صاحبانش بازگرداند.1 چنین نبود که به بهانه دشمنى آنان، اموالشان را نزد خود نگه دارد، بلکه با رعایت انصاف درباره دشمن حتى دشمنى را نیز از بین مى برد. در جریان جنگ خیبر، یکى از بردگان که گوسفندان ارباب یهودى خود را مى چراند، کنجکاو شد و خود را به پیامبر رسانید و از آن حضرت پرسید: مردم را به چه چیزى دعوت مى کنى؟ فرمود: «تو را به اسلام فرا مى خوانم و نیز به اینکه گواهى دهى خدایى جز الله نیست و من رسول خدایم و نیز شهادت به اینکه جز خدا را نمى پرستى.» وى پرسید: اگر به چنین چیزى گواهى دادم و ایمان آوردم، چه فایده اى براى من خواهد داشت؟ فرمود: «اگر با همین عقیده بمیرى، به بهشت مى روى.» آن گاه چوپان اسلام آورد و گفت: این گوسفندها نزد من امانت است. حضرت فرمود: «گوسفندان را از اردوى ما بیرون فرست و مشتى ریگ به سوى آنها پرتاب کن که خداوند این امانت را براى تو ادا خواهد کرد.» او نیز این کار را کرد و گله گوسفندان به قلعه یهودیان برگشت.2



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/9 ] [ 22:37 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


در گذشته رسم بر این بود که اسیران بى ارزش را از میان مى بردند، ولى در فرهنگ اسلامى، اسیر، انسان است و باید محترم شمرده شود، هر چند از هدایت شدن او ناامید باشیم. حضرت محمد صلى الله علیه و آلههمواره مى فرمود: «به اسیران جنگى مهربانى کنید و با آنها خوش رفتار باشید.»1 براى نمونه، اسیرانى که در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمدند، در خانه هاى انصار نگه دارى مى شدند. گویى آنان در میهمانى به سر مى بردند، نه اسارت. دل سوزى نسبت به اسیران و رعایت اصول انسانى در برخورد با آنها در دستور کار پیامبر قرار داشت. در جنگ ذات السلاسل، هنگامى که اسیران را در زنجیر مى آوردند، پیامبر به على علیه السلام فرمود: «بندها و زنجیرها را از آنها دور کن. من نمى توانم آنها را در بند ببینم، هرچند مشرک هستند».2



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/8 ] [ 22:36 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


بر اساس یکى از بندهاى صلح حدیبیه، مسلمانان باید کسانى را که از میان قریش به آنان پناهنده مى شدند، بازمى گرداندند. در این میان، ابابصیر توانسته بود خود را از زندان قریش نجات دهد و به مدینه پناهنده شود، ولى پیامبر چون آن را خلاف پیمان دید، او را با مهربانى بازگرداند، هر چند پذیرفتن این موضوع براى مسلمانان بسیار سنگین بود.1



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/7 ] [ 22:36 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


از میان قشرهاى ضعیف، سه گروه بردگان، خادمان و مستمندان در نگاه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله ارزش ویژه اى داشتند. انس بن مالک، غلام پیامبر مى گوید: من ده سال به پیامبر خدمت کردم و حال آنکه در این ده سال بر من چهره درهم نکشید؛ (یعنى مرا در هیچ کارى ملامت نکرد.)1 او در ترسیم محبت پیامبر و حرمت گزارى آن حضرت به غلامان خود مى گوید: هیچ دستى را به نرمى دست پیامبر ندیدم. او هرگز به من نگفت چرا چنین کردى و چرا چنین نکردى.2 در زمان جاهلیت و حتى پس از آن، زدن بردگان و غلامان مرسوم بود، ولى پیامبر هرگز خادم خود را نزد.3 هم نشینى با خادمان و غذاخوردن با آنها همواره امرى ناپسند بود، ولى پیامبر در زمانى که غرور و نخوت، جامعه جاهلى را فراگرفته بود، این سنت ناپسند را شکست و به پاس داشت حرمت انسانى، خادمان را در حلقه خود وارد ساخت. آن حضرت همواره مى فرمود: اِذَا اَتَى أَحَدَکُمْ خادِمُه بِطَعَامِهِ قَدْ کَفَاهُ عِلاجَهُ ودُخانَهَ فَلْیَجْلِسْهُ مَعَهُ. هرگاه خادمتان غذایى برایتان بیاورد که خود تهیه کرده و دودش را خورده است، باید او را هم نشین خود سازید.4 آن حضرت، یکى از نشانه هاى فروتنى را غذاخوردن با خادم مى دانست و مى فرمود: «الأَکْلُ مَعَ الْخادِمِ مِن التَّواضُعِ؛ غذا خوردن با خدمت کار، نشانه فروتنى است».5 پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله نسبت به بردگان نیز فوق العاده مهربان بود. با آنها هم غذا مى شد. کار را بر آنها تحمیل نمى کرد. آنها را بنده خطاب نمى کرد، بلکه فتى یا فتاه (جوان مرد ـ جوان زن) مى نامید. در اسلام، بردگان اجازه دارند همه گونه پست هاى مهم اجتماعى را عهده دار شوند تا آنجا که مى توانند مقام مهم قضاوت را بر عهده گیرند. در دوران پیامبر نیز پست هاى برجسته اى، از فرماندهى لشکر گرفته تا پست هاى حساس دیگر، به بردگان آزاد شده سپرده مى شد. بسیارى از یاران بزرگ آن حضرت نیز مانند سلمان، بلال، یاسر و قنبر از بردگان یا بردگان آزاد شده بودند. همچنین پیامبر با یکى از کنیزان آزاد شده قبیله بنى المصطلق ازدواج کرد. در فرهنگ کنونى جامعه ما، فقیر، فردى نیازمند است که گاهى مردم به او بى توجهى مى کنند، ولى در فرهنگ اسلامى، فقیر و نیازمند حرمت دارد. او انسان است و هر انسان که مقام انسانیت خود را لکه دار نکرده باشد، شایسته احترام است. شیوه برخورد پیامبر با فقیران نشان دهنده این نکته است که نیازمندى و حتى درخواست، از مقام انسانیت نمى کاهد. بنابراین، باید به جایگاه انسانى فقیر توجه شود. پیامبر در آداب رویارویى با فقیر مى فرماید: اِذَا سَئَلَ السّائِلُ فَلا تَقْطَعُوا عَلَیْهِ مَسْأَلَتَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْها ثُمَّ رُدُّوا عَلَیْهِ بِوِقارٍ وَ لِینٍ اِمَّا بَذْلٍ یَسیرٍ اَوْ رَدٍّ جَمِیلٍ.6 هنگامى که حاجت مندى از شما چیزى بخواهد، گفتار او را قطع نکنید تا تمام مقصود خویش را شرح دهد. سپس با وقار و ادب و ملایمت به او پاسخ بگویید یا چیزى که در قدرت دارید، در اختیارش بگذارید یا به صورت شایسته اى او را بازگردانید. حضرت محمد صلى الله علیه و آله مى فرمود: «لا تَرُدُّوا السَّائِلَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرةٍ؛ سائل را رد نکنید هر چند به پاره خرمایى باشد.»7 در گفتارى دیگر از پیامبر، اوج عزت خواهى، حرمت گزارى و ارزش گذارى به چشم مى خورد: «لِسائلٍ حَقٌّ وَ اِنْ جاءَ عَلَى فَرَسٍ؛ درخواست کننده حقى دارد هرچند سوار بر اسب بیاید.»8 این حدیث به ما مى گوید که وضع ظاهرى فرد نباید سبب شود تا فقیرى را به دروغ گویى متهم کنید، بلکه باید او را در ظاهر تصدیق کنید و تحقیرش نکنید. پیامبر مى فرماید: «لاتُطْعِمُوا الْمَسَاکِینَ مِمَّا لاتَأْکُلُونَ؛ از آن چیزى که خودتان نمى خورید، به مستمندان نخورانید».9



دسته:

تاریخ : [ 1395/9/7 ] [ 22:28 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


هنگامى که به رفتارهاى پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله با دیگران توجه کنیم، درمى یابیم که ایشان با گروه ها و افراد گوناگونى ارتباط داشته است. در همه این ارتباط ها، دو گونه برخورد به چشم مى خورد. برخورد بر اساس موضوع و هدف ارتباط که با توجه به متفاوت بودن موضوع و هدف، گوناگون بوده است و دیگرى، برخورد بر اساس حرمت و ارزش انسانى که در این نوع برخورد، پیامبر حتى با دشمنان خود نیز این اصل را رعایت مى کرد. اگر به رفتار خود بنگریم، مى بینیم که گاهى در ارتباط هاى خود با دیگران، با افراط و تفریط، از مسیر تعادل خارج مى شویم. براى مثال، در ارتباط با دشمن، تمام ارزش هاى انسانى را زیر پا مى گذاریم و در رویارویى با دوست یا فرزند، با افراط در حرمت گزارى و ارزش دهى، دچار آسیب هاى ارتباطاتى جبران ناپذیر مى شویم. ازسوى دیگر، گاهى چنان بر طبل ارزش هاى انسانى مى کوبیم که گویى هر انسانى فارغ از جایگاهش نیز بسیار ارزشمند است حتى اگر از نظر خدا و ارزش هاى دینى، بى مقدار باشد. این برداشت نیز که امروزه با نام انسان دوستى مطرح مى شود، در سیره نبوى مردود است. سیره رفتارى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهاین درس را به ما مى آموزد که در ارتباط خود با قشرهاى گوناگون جامعه چگونه رفتار کنیم. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در ارتباط با آنان، به حرمت و کرامت آنان اهمیت مى داد.    


دسته:

تاریخ : [ 1395/9/7 ] [ 22:26 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X