امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

 حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمونه انسانی کامل و الهی است که شایسته اسوه و الگو قرار گرفتن است. حضرت محمد

از این رو، قرآن درباره او فرمود: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ )احزاب/21(؛ همانا برای شما در سیره رسول خدا الگو و سرمشقی نیکو است.

واژه اسوه سه بار در قرآن آمده است: دو بار در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام (ممتحنه/4 و 6) و یک بار در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و آله به کار رفته است. بر اساس آیه بالا، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله سرمشق و الگویی نیکو در امور دنیا و آخرت است. آن حضرت در ایمان و اخلاص، در زهد و تقوا، صبر و استقامت، توکل و فداکاری، شجاعت و دلاوری، نظم و پاکیزگی، عبادت و خودسازی و در تمام کردارها و گفتارها کاملترین سرمشق برای انسانها به شمار می رود.

رأفت

پیامبر اسلام اشتیاق فراوانی به هدایت بندگان خداوند داشت و از گمراهی آنان به شدت رنج می برد. خداوند در این زمینه فرمود: لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُۆْمِنِینَ رَۆُوفٌ رَحِیمٌ )توبه/128(؛ همانا پیامبری از خودتان آمد که رنج بردن شما بر او گران است و به «ایمان» و «نجات» شما بسیار حریص است.

آن حضرت چنان به هدایت مردم حریص بود که احتمال می رفت حتی جان خود را در این راه از دست بدهد. از این رو، این آیه نازل شد: لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یکُونُوا مُۆْمِنِینَ (شعراء/3)؛ شاید به خاطر آنکه آنها ایمان نیاوردند، خود را به هلاکت افکنی.


دسته: مقالات - تعلیم و تربیت اسلامی در سیره پیامبر اعظم - اخلاق نبوی

تاریخ : [ 1395/1/20 ] [ 14:46 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

سالیان و قرون متمادی است که دانشمندان و اندیشمندان عالم در پاسخ به این سۆال که حضرت محمد صلی الله علیه و آله کیست و چه شخصیتی داشته است; کتاب ها و مقالاتی نوشته اند و به قدر توان و فهم خویش مطالبی را بیان کرده اند، به طوری که اگر بخواهیم آثاری که در خصوص آن پیامبر عظیم الهی به زبان های مختلف تالیف شده است جمع آوری کنیم، موسوعه ی بسیار عظیمی خواهد شد که از نظر کمی و کیفی بی نظیر خواهد بود. بی تردید، تمام صفات کمالی و فضائل اخلاقی در وجود مقدس آن حضرت بی کم و کاست جمع شده بود؛ چرا که آن بزرگوار دست پرورده پروردگار و گل سرسبد جهان هستی و کامل ترین انسان روی زمین است.

بنابراین، برماست که با رویکردی دوباره به سیره و سنت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سالم سازی جامعه و آرامش روحی مسلمانان تلاش کنیم و بکوشیم خلق و خوی نبوی صلی الله علیه و آله را در اجتماع مسلمانان گسترش دهیم و جسم و جانمان را با اخلاق زیبای آن حضرت جلا بخشیم.


دسته: مقالات - ویژه رحلت پیامبر

تاریخ : [ 1395/1/20 ] [ 14:42 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

حضرت محمد

ای امت رسول، قیامت بپا کنید لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید

در ماتم پیمبر و تنهایی علی باید برای حضرت زهرا دعا کنید

داغ پیغمبر است و بلایی‌ست بس عظیم

حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم

ختم رسل به سوی جنان می‌کند سفر جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر

ریزید خون ز دیده که در آخر صفر کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر

دریای اشک، ملک خداوند سرمد است

بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده خاموش، شمع محفل نورالهدی شده

ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب واویلتا عزای رسول خدا شده

عالم ز دود فتنه سیه ‌پوش می‌شود

حقّ علـی و آل، فـراموش می‌شود

باور کنید قامت حیدر خمیده است رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است

باور کنید بغض حسن مانده در گلو خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است

خورشید، رنگ باخته و روز، چون شب است

یک کربلا غـم است که در قلب زینب است

سوگ رسول یا که غم بی‌نهایت است یا نقش شکستن رکن هدایت است

تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم او را هوای حمله به بیت ولایت است

امت پس از نبـی ره طغیان گرفته‌اند

با دست فتنه دامن شیطان گرفته‌اند

پیغمبری که دست دو عالم به دامنش با آن که آب غسل نخشکیده بر تنش

آزرد باغ لاله‌اش از نیش خارها دیدند حمله‌های خزان را به گلشنش

اجر رسالتش چه قَدَر ظالمانه بود

بـر دست دخترش اثر تازیانه بود

مردم درِ سرای علی را نمی‌زنند جز با لگد به بیت ولا پا نمی‌زنند

سلمان کجاست؟ بوذر و عمار کو؟ چرا اینان سری به حجره ی زهرا نمی‌زنند

دیگر مدینه داده ز کف شور و حال را

کس نشنـود صــدای اذان بــلال را

ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن

دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن

بی‌تو جهـان دچـار بلایی عظیم شد

بردار سر ز خاک! که زینب یتیم شد

افتاده پشت سر همه آیات ذوالجلال قرآن چو حرمت نبوی گشته پایمال

اجر نبی به کشتن زهرا ادا شود زهرا زند به پشت درِ خانه بال‌بال

حامی دین و یار ولی کیست؟ فاطمه

اول شهیـد راه علـی کیست؟ فاطمه

یارب! به اشک چشم علی، خون فاطمه آن فاطمه که عرش خدا راست قائمه

بیش از هزارسال، شب و روز و ماه و سال دارد به این دعا همه شب شیعه زمزمه

با تیغ مهدی‌اش دل ما را صفا بده

بـر سینه ی شکستـه ی زهـرا شفا بده

اسلام، سرشکسته ی اعدا نمی‌شود مهر علی برون ز دل ما نمی‌شود

درمان زخم سینه ی مجروح اهل ‌بیت جز با ظهور مهدی زهرا نمی‌شود

«میثم» هماره باشدش این ذکر بر زبان

عجّــل علـی ظهـورک یا صاحب ‌الزمان

 

غلامرضا سازگار


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/19 ] [ 14:41 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم

وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم

صبر کن سیر ببینم رخ بابایم را

چه کنم سد نگاهم شده اشک بصرم

قسمت این بود که بالای سرش بنشینم

چشم بگشایم و جان دادن او را نگرم

وقت جان دادن خود گفت مقدر این است

دو مه و نیم دگر فاطمه را هم ببرم

ای پدر مادر مظلومه من یار تو بود

من پس از رفتن تو جان علی را سپرم

با تن خسته و بازوی کبود از مسجد

قول دادم که علی را به سوی خانه برم

دست از دامن حیدر نکشم یک لحظه

گر بریزند همه اهل مدینه به سرم

قسمت این بود که بعد از تو بمانم بابا

تا که با دادن جان جان علی را بخرم

به فدای سر یک موی علی باد پدر

گر میان در و دیوار دهد جان پسرم

جگرت سوخت به هربیت که گفتی «میثم»

اجر این سوختنت با احد دادگرم

 

غلامرضا سازگار


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/19 ] [ 14:40 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

آمدی با تجلّی توحید

به زمین آوری شرافت را

ببری از میان این مردم

غفلت و کفر و جاهلیت را

**

ولی افسوس عدّه ای بودند

غرق در ظلمت و تباهی ها

در حضور زلال تو حتّی

پی مال و مقام خواهی ها

**

سال ها در کنار تو امّا

دلشان از تب تو عاری بود

چیزی از نور تو نفهمیدند

کار آن ها سیاهکاری بود

**

در دل این اهالی ظلمت

کاش یک جلوه نور ایمان بود

بین دل های سخت و سنگیِ‌شان

اثری از رسوخ قرآن بود

**

چه به روز دل تو آورده

غفلت نا تمام این مردم

در دل تو قرار ماندن نیست

خسته ای از مرام این مردم

**

آخرین روزها خودت دیدی

فتنه ای سهمگین رقم می خورد

و شکوه سپاه پر شورت

باز با خدعه ها به هم می خورد

**

پیش چشمان گریه پوشت باز

بیرق ظلم را علم کردند

ساحتت را به تهمت هذیان

چه وقیحانه متهم کردند

**

لحظه های وداع تو افسوس

دل نداده کسی به زمزمه ات

یک جهان راز و یک جهان غم داشت

خنده ی گریه پوش فاطمه ات

**

بعد تو در میان اصحابت

چه می آید به روز سیره ی تو

می روی و غریب تر از پیش

بین نامردمان عشیره ی تو

**

خوش به حال ستارگانی که

با طلوع تو رو سپید شدند

از تب فتنه در امان ماندند

در رکاب شما شهید شدند

**

می روی و در این غریبستان

بی تو دق می کنند سلمان ها

دست های علی و زخم طناب

وای از این ظاهراً مسلمان ها

**

راه توحیدی ولایت را

همگی سد شدند بعد از تو

جز علی و فدائیان علی

همه مرتد شدند بعد از تو

**

حیف خورشید من به این زودی

حرف هایت ز یاد می رفت و ...

در کنار سقیفه ی ظلمت

هستی تو به باد می رفت و ...

**

شاهدی این همه مصیبت را

این غم و درد بی نهایت را

آه اما کسی نمی شنود

غربت سرخ ناله هایت را:

**

چه شده از بهشت روشن من

این چنین بوی دود می آید

از افق های چشم مهتابم

ناله هایی کبود می آید

**

این همان کوثر است ای مردم

پس چه شد حرمت ذوی القربی

آه آیا درست می بینم

آتش و بال چادر زهرا

**

آه تنها سه روز بعد از من

اجر من را چه خوب ادا کردید

بر سر یاس دامن یاسین

بین دیوار و در چه آوردید

**

غربت تو هنوز هم جاری‌ست

قصّه ی تلخ خواب این مردم

منتظر در غروب بی یاری ‌ست

سال ها آفتاب این مردم

 

یوسف رحیمی


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/18 ] [ 14:36 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم

لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

یا ایّها الرّسول بدون دعای تو

از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم

یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود

ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم

بی حب خاندان تو در خانه ی کرم

جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم

ما امت توأیم و علی هم کنار توست

آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم

ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم

ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم

هم ناله های امشب مولای امتیم

ما سوگوار رحلت بابای امتیم

در جان مسلمین چو آذر گذاشتند

بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند

آه از نهاد اهل ولایت بلند شد

بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند

آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو

بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند

هستی گریست تا نوه هایت رسیده و

با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند

تو باغبان امتی و جای اجر تو

یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند

با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد

داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند

در کوچه ها غرور علی را کسی شکست

در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست

 

مسعود اصلانی


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/18 ] [ 14:35 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی

فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی

یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی

یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی

بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین

دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی

میخواستی سفارش حقِ علی کنی

امّا چه فایده که تو یاور نداشتی

عمری برای اینکه هدایت شوند خلق

در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی

وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم

در عرش میشنیدی و باور نداشتی

رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس

تابِ صدایِ ناله دختر نداشتی

مسمار داغ بود و لب از سینه برنداشت

آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی

پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا

از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی

وقتی عدو محاسن او را گرفته بود

از ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی

زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو

زیرا که تابِ بوسه حنجر نداشتی

 

قاسم نعمتی


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/18 ] [ 14:31 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

از سراپای مدینه گِل غم میریزد

اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد

از نگاه نگران، برق الم میریزد

خوب پیداست که باران ستم میریزد

آه آرامش زهراست به هم میریزد

سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود یا قرار است که پیغمبر اکرم برود ؟

نور از خنده لب های ترش می بارید

از گرفتاری امت به جزا میترسید

دربه در، در پی ارشاد بشر میگردید

مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید

در دلم شور عجیبی ست نمیدانم چیست در گلو بغض عجیبی ست نمیدانم چیست

دخترت زار به سر میزند ای وای دلم

در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم

پدرم حرف سپر میزند ای وای دلم

حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم

یک نفر آمده در میزند ای وای دلم

دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست؟

این جوان کیست که از دیدن رویش در دل

غصه داخل شده و خنده ز لب شد زائل

آه یارب شده انگار صبوری مشکل

گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :

با اجازه بگذارید بیایم داخل

با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد

مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است

ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است

شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است

به علی هم برسان روز خطر نزدیک است

وقت آتش زدن یاس و تبر نزدیک است

پدر آماده رفتن به سماوات ولی نگران است برای غم فردای علی

تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد

نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد

آه از سینه افلاک برآمد هیهات

به علی فاطمه را باز امانت میداد

داشت اما خبر از غصه زهرا ای داد

این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت دل سرشار غم شعله ورم درد گرفت

او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر

از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر

از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر

از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر

از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر

اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد

 

مجمع ادبی-مذهبی یاس کبود


دسته: ویژه رحلت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/17 ] [ 14:31 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم             لطفی اگر نبود مسلمان نمی‌شدیم

یا ایها الرســــول بدون دعـــای تـــو از        پیروان عتــــرت و قرآن نمی‌شدیم

حضرت محمد مصطفی (ص) می‌فرمایند:

من [از میان شما می‌روم و] دو چیز گران‌بها را در میان شما می‌گذارم، اگر بعد از من به آن دو تمسک نمودید، گمراه نمی‌شوید. یکی از آن دو از دیگری بزرگ‌تر است و آن کتاب خدا، [قرآن کریم است که چون] ریسمانی از آسمان به زمین کشیده شده [یک سر آن به دست خدا و سر دیگر آن به دست مردم است] و [دیگری،] عترت و اهل بیت من هستند؛ و این دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند، تا سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس دقّت کنید، با عترت من چگونه رفتار خواهید کرد.‌ (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 23، ص 108؛ خلاصه عبقات الانوار، علی الحسینی المیلانی، ج 1، صص 18 - 28)


دسته: ویژه رحلت پیامبر

تاریخ : [ 1395/1/15 ] [ 18:20 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

وقایعی که در چند سال گذشته در ایران و جهان رخ داد چند واژه را به شکل ویژه و با بسامد بالا در ادبیات ایران و جهان زنده کرد. این واژه ها عبارتند از «فتنه»، «بصیرت» و «بیداری» .

«بصیرت» از آن جهت که دارو و درمان فتنه و انحراف نامیده می شود به شکل گسترده مورد بحث و واکاوی اندیشمندان قرار گرفت و سعی شد تا ریشه ها و راهکارهای درست استفاده از آن تحقیق و تبیین شود. در این زمینه کارهایی قابل تقدیری صورت گرفت که مقالات و نشست ها و همایشهای گوناگون از آن جمله اند.

آنچه گذشت سبب شد که واژه بصیرت در حوزه های مختلفی به کار گرفته شده و به صورت مضاف در عرصه های گوناگون نیز استعمال شود ؛ مانند بصیرت سیاسی، بصیرت فرهنگی و ... .

یکی از این ترکیبها، «بصیرت دینی» است که در این مقاله برآنیم ضمن واکاوی معنایی آن به تطبیقات آن در زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله بپردازیم با این هدف که بتوانیم در این موضوع هم آن حضرت را الگوی خود قرار داده و به گونه ای عمل کنیم که آن اسوه حق و حقیقت به ما آموخته است.


دسته: مقالات - پیامبر اعظم و بیداری اسلامی - سیره حکومتی و سیاسی پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/1/14 ] [ 18:19 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب



تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X