در کتاب های لغت، واژه اساطیر جمع اسطوره و اسطیره و به معنای افسانه ها و سخنان بی اساس است. بدین ترتیب، اسطوره از سطر به معنای نوشتن است. البته برخی پیوند اسطوره با سطر را نفی می کنند و واژه اسطوره را جزو معربات قرآن برمی شمارند؛ زیرا بر این باورند که از دیرباز، افسانه ها سینه به سینه از گذشتگان به آیندگان رسیده است و بعد نویسندگان، آنها را نوشته و بدین ترتیب به ادب نوشتاری راه یافته اند.1
بر این اساس، اسطوره، عربی نیست و از زبان یونانی یا لاتینی به زبان عربی راه یافته و تغییریافته واژه «هیستوریا»2 به معنای سخن و خبر راستاست. این واژه، از کلمه «استوری»3 که در انگلیسی به معنای تاریخ، داستان وقصه است، گرفته شده است.4
اسطوره به دو معنا به کار رفته است. یکی به معنای داستان های کنایی است که رنگ دینی دارد و امور اخلاقی و تربیتی را به صورت کنایی و تمثیلی بیان می کند. برای نمونه، دین شناسان بر این باورند که داستان آفرینش آدم و حوا یا هبوط آنان و نظیر چنین داستان هایی، اسطوره های دینی را تشکیل می دهند.5
بر اساس معنای دوم، به حکایت ها و داستان های خرافی و دروغین، اسطوره گفته می شود. واژه اساطیر نه بار در قرآن از زبان کافران بیان شده است. کافران برای توجیه مخالفت خود با دعوت انبیا، واژه اساطیر را با وصف «اولین» به کار می بردند تا ثابت کنند سخن پیامبران تازگی ندارد و آنان افسانه های کهن را گرد آورده و به نام وحی، برای سرگرمی مردم، ساخته و پرداخته اند.6
قرآن کریم، اندیشه آنان را مردود می داند و می گوید آنچه از تاریخ گذشتگان و پیامبران در قرآن بیان شده، حوادث واقعی بوده که واقعیت خارجی داشته و در گذشته اتفاق افتاده و برای عبرت دیگران بیان شده است.
1. میر جلال الدین کزّازى، رؤیا، حماسه، اسطوره، تهران، چاپ سعدى، 1376، صص 1 و 2.
2. Historia.
3. story.
4. رؤیا، حماسه، اسطوره، ص 3.
5. ابوالقاسم فنایى، درآمدى بر فلسفه دین و کلام جدید، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، 1375، ص 58.
6. نک: انفال: 31؛ نحل: 24؛ فرقان:5.
«خرافه»، واژه ای عربی و به معنای «میوه چیده شده» است. همچنین «خرافه»، نام مردی از قبیله عُذره بود که از احوال و اسرار جنیان خبر داشت و هر آنچه از آنها می دید، بیان می کرد، ولی کسی سخن او را باور نداشت و مردم، وی را تکذیب می کردند و می گفتند: «هذا حَدِیثٌ خُرافَةٌ وَ هِیَ حَدِیثٌ مُسْتَمْلَحٌ کَذِبٌ؛ این سخن ساخته خرافه است. این سخنی ملیح و شنیدنی، ولی دروغ است».1 ابن اثیر پس از بیان این داستان، حدیثی را از پیامبر نقل می کند که در آن فرمود: «سرگذشت خرافه، واقعیت دارد.» برخی کتاب های لغت، خرافه را سخن باطل، بیهوده، پریشان و افسانه معنا کرده اند.2 خرافه معادل superstition به معنای حکایت، قصه، عقیده فاسد و رأی باطل است.3 به طور کلی، در این زمینه، بیان تعریفی که برای همگان و دین ها و فرهنگ های گوناگون پذیرفتنی باشد، کاری دشوار است. خرافه را این گونه تعریف کرده اند:
خرافه یعنی رویدادهایی را که انتظار نداشته ایم رخ دهند، به پدیده هایی نسبت دهیم که هیچ رابطه منطقی میان آنها یافت نمی شود، مثل اینکه گمان کنیم گذشتن از زیر نردبان، سبب بروز فلان حادثه رانندگی چند روز پس از آن می شود... در صورتی که این رویدادها هیچ اثری بر هیچ چیز دیگر ندارد.4 علامه طباطبایی، باورهای بی اساس را خرافه می داند و می نویسد: «اعتقاد به آنچه علم به حقیقت آن نداریم و نمی دانیم خیر است یا شر، جزو خرافات است».5 به نظر می رسد بهترین تعریف خرافه این است: خرافه، ترس بیهوده از عوامل و مرتبط دانستن پدیده های نامربوط به یکدیگر است که رابطه بین آنها نه از نظر علم و عقل ثابت و نه از سوی دین تأیید شده است.6 خرافه شامل اسطوره یا حکایت افسانه ای هم می شود. ازاین رو، باید اسطوره را نیز تعریف کنیم.
مؤمن که هدفش رضایت خداست و آرزوی بهشت در سر دارد، همواره میکوشد تا از همه اسباب برای رسیدن به آن بهره جوید و از عوامل زیاد شدن فاصلهاش با آن بپرهیزد. انسان باایمان چون میداند باید روز قیامت در برابر همه کارهای خود پاسخگو باشد، از همه محرمات میپرهیزد. از جمله آنها اینکه از مال حرام دوری میگزیند و درآمد حلال را پیشه خود میسازد. بنابراین، تجارت حلال از آثار یاد معاد و یومالحساب به شمار میرود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید! هرکس به کسی که با او معاهده و قرارداد بسته است، ظلمی روا دارد یا نقصانی تحمیل کند یا فراتر از توان وی بر او تکلیفی روا دارد و یا از وی چیزی بدون رضایت خاطر بهدست آورد، روز قیامت باید در برابر من پاسخگو باشد.1
انفاق به نیازمندان، در جامعه سبب عدالت اجتماعی میشود و فاصله طبقاتی میان فقیر و غنی کاهش مییابد و همگان میتوانند از نعمتهای پروردگار بهره برند. خداجویان و مؤمنان چون بر این باورند که آخرتی هست و در آنجا ثمره انفاقهای خود را خواهند دید، در این کار بهتر و بیشتر اقدام میکنند. یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند: گوسفندی را سر بریدند (و گوشت آن را انفاق کردند). پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا از آن چیزی مانده است؟» عرض کردم: به جز شانهاش چیزی باقی نمانده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به جز شانهاش همه آن باقی مانده است».1 امیرمؤمنان، علی علیه السلام خوشهچین خرمن معارف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز میفرماید: «مَن أیقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعطّیهً؛ آنکه پاداش الهی را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است»2. آن حضرت در نامه خود به فرزندش امام حسن علیه السلام مینویسند: بدان راهی پر مشقت و بس طولانی در پیش داری و در این راه بدون کوشش بایسته و تلاش فراوان و اندازهگیری زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهی بود. بیش از تحمل خود بار مسئولیتها بر دوش مَنِه که سنگینی آن برای تو عذابآور است. اگر مستمندی را دیدی که توشهات را تا قیامت میبرد و فردا که به آن نیاز داری به تو باز میگرداند، کمک او را غنیمت بشمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالی داری، بیشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جستوجوی چنین فردی باشی و او را نیابی. به هنگام بینیازی، اگر کسی از تو وام خواهد، غنیمت شمار تا در روز سختی و تنگدستی به تو باز گرداند. بدان که در پیش روی تو گردنههای صعبالعبوری وجود دارد که حال سبکباران به مراتب بهتر از سنگینباران است. و آنکه کُند رود، حالش بدتر از شتابگیرنده است و سرانجام حرکت، بهشت یا دوزخ خواهد بود. پس برای خویش قبل از رسیدن به آخرت، وسایلی مهیا ساز و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن، زیرا پس از مرگ عذری پذیرفته نیست و راه بازگشتی وجود ندارد.3
دفاع از کشور در هنگام تهاجم دشمن، به انسانهای شجاع، شهادت طلب و با ایمان نیاز دارد. شهادت طلبی و گذشت از جان و مال نیز جز با ایمان و یقین به معاد و امید به پاداش و سعادتمندی و روسپیدی اخروی ممکن نیست. انسانهای با ایمان و معاد باور همواره برای دفاع از کشور اسلامی و دین خدا لباس رزم میپوشند و عاشقانه و امیدوار به وعدههای خداوند در جبههها میجنگند و نعمتهای بهشتی را با چشم دل نظاره میکنند. آنان میدانند که شهادت آغاز خوشیها است و پایان دردها. از این رو با چهرهای گشاده به استقبال مرگ میروند. آری همین اعتقاد به معاد بود که سبب میشد تا مسلمانان صدر اسلام آزار و اذیتهای مشرکان را به جان پذیرا باشند. در جنگ بدر نخستین شهید از انصار، عُمیربن حُمام بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای انصار فرمان شرکت در جنگ را صادر کرد و فرمود:«وَالَّذی نَفسُ مُحمدبِیَده، لایُقاتِلُهم الیومَ رَجلٌ فیُقَتلُ صابراً مُحتَسباً مُقبلاً غَیرَ مُدْبرٍ اِلا اَدخَلَه اللهُ الجَنةً؛ سوگند به آن که جان محمد صلی الله علیه و آله در دست اوست، در این روز هرکس با دشمنان مبارزه کند و صبورانه به شهادت برسد و رو در روی دشمن بایستد و پشت به آنان نکند، خداوند او را وارد بهشت میسازد». دراینهنگام عمیر مشتی خرما را که در حال خوردن آنها بود دور ریخت و گفت:«پس بین من و رسیدن به بهشت راهی نیست مگر شهادت و کشته شدن در جنگ». سپس شمشیر خود را برداشت و وارد معرکه جنگ شد و مبارزه کرد تا به شهادت رسید.1 رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از حرکت به جنگ بدر، یاران خود را برای شرکت در جنگ فراخواند. مردم چنان علاقهای به شرکت در جنگ و جانبازی از خود نشان دادند که میان پدر و پسر درباره اینکه کدامیک حضور داشته باشند، گفتوگوهایی پیش امد و گاه به قرعه میکشید تا یکی در جنگ حاضر باشد و دیگری مراقب خانواده خیثمه و پسرش، سعد هر دو مشتاق شرکت در جنگ و آماده شهادت بودند. سعد به پدر میگوید: «ای پدر! اگر بهشت نبود حتماً تو را بر میگزیدم که بروی و خودم میماندم، ولی من آرزوی شهادت دارم» پدر جواب میدهد:«بگذار من راهی شوم، تو کنار همسرت مواظب زنان باش». سعد نمیپذیرد و بر حضور خود در جنگ پافشاری میکند. سپس خیثمه میگوید: ناچار باید یکی از ما بماند. در آن هنگم قرعه میکشند و قرعه به نام سعد در میآید و او به آرزوی خود، شهادت نائل میشود.2 خیثمه با وجود از دست دادن پسرش، علاقه به شهادت را در خود حفظ کرده بود که جنگ احد روی داد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با یاران خود درباره چگونگی مقابله با مشرکان صحبت میفرمود. تعدادی از انصار و مهاجرین نظر خود را میگفتند. در آن جلسه خیثمه پس از ذکر جملاتی شجاعانه گفت:«من با اینکه مشتاق شرکت در جنگ بدر بودم ولی قرعه به نام پسرم در آمد و روزی شهادت نصیب او شد. من بسیار آرزومند شهادت هستم دیشب پسرم را در زیباترین چهره خواب دیدم که میان باغها و جویبارهای بهشت میچرخید. او به من گفت:«به ما ملحق شو و همراه ما در بهشت باش که ما آنچه را خدا وعده داده بود، حق یافتیم». ای رسول خدا! من به همراهی با پسرم در بهشت مشتاق شدهام . من پیر شده و استخوانهایم ضعیف شده است. پس ای پیامبر! دعا کن تا شهادت و همراهی با سعد روزی من شود». پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دعا فرمود و او در احد به شهادت رسید3
مؤمن به آخرت، همانگونه که به امید بهشت در پی کارهای خداپسندانه میرود، به سبب هراس از دوزخ نیز در پی آزار دیگران نخواهد بود. او حقوق بندگان خدا را پایمال نمیکند و در خریدوفروش با مردم، کمفروشی و گرانفروشی روانمیدارد و آذوقه عمومی مردم را احتکار نمیکند و مایه آزردن کسی نمیشود. غیبت و تهمت نمیزند، به کسی زور نمیگوید، خیانت نمیکند و از هر آنچه سبب اذیت شدن مردم است، میپرهیزد؛ زیرا او به دوزخی که خدا و رسولش در قرآن کریم، و روایات به آن وعده دادهاند، ایمان راسخ دارد. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در اینباره فرمود: «وما یَغْدِرُ مَن عَلِمَ کَیفَ المرجِعُ؛ آن کسی که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد، (به دیگران) خیانت و نیرنگ ندارد».1
انسانها به حسب طبیعت اجتماعی بودن خود، همواره با دیگران در ارتباط هستند و از نیازها و توانمندیهای همدیگر آگاه میشوند و در مواقع لزوم به یاری یکدیگر میشتابند. برخی از مردم دوست دارند در کمک به دیگران از همه پیشی جویند و کارهای خیر را زودتر از بقیه انجام دهند. آری ایمان به معاد و باور به وجود نعمتهای بهشتی مؤمن را به نیکی کردن به همنوعان خود سوق میدهد؛ زیرا او میخواهد رهتوشهای برای سفر آخرت خود فراهم آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در اینباره فرمود: «مَن اِرتَقَبَ الْمَوتَ سَارَعَ فِی الْخَیراتِ؛ کسی که چشم به راه مرگ باشد، در کارهای نیک بکوشد».1 حضرت در روایت دیگر فرمود: «مَنْ اِشتاقَ اِلَی الجَنةِ سَارَعَ فِی الْخَیراتِ؛ هر کس مشتاق بهشت باشد، در انجام دادن کارهای خیر بکوشد».2 مؤمن از پرتو ایمان به معاد، به امید بخشوده شدن گناهانش در آخرت، از خطاهای همنوعان خود چشم میپوشد و از آنها میگذرد؛ زیرا او به این احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایمان دارد که فرمود: مَنْ اَقالَ مُسلماً عَثْرَتَهُ اَقالَ اللهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ القِیامة؛ هر کس از خطای مسلمانی درگذرد، خدا در روز رستاخیز خطای او را ببخشاید».3 حضرت در سخنی دیگر فرمود: «تَجَاوزوا عن ذُنوبِ النّاسِ یَدفعِ اللهُ عَنْکم بِذلکَ عَذابَ النّارِ. 4 از گناهان مردم درگذرید تا خدا بدین سبب عذاب دوزخ را از شما دور کند. رسول خدا صلی الله علیه و آله باز میفرماید: اذا عنّت لکم غضبةٌ فَادْرؤَوُها بالعفوِ؛ اِنَّه یُنادی منادٍ یومَ القیامةِ: مَنْ کانَ له عَلَی اللهِ اَجرٌ فَلیَقُم، فلا یَقومُ الّا الْعافونَ، الَمْ تَسمَعُوا قولَه تعالی: فَمَنْ عَفا وَ اَصْلَحَ فَاجْرُه عَلَی اللهًِ. 5 هرگاه خشمی برای شما پیشآمد، با عفو و گذشت آن را از خود دور کنید؛ زیرا در روز رستاخیز آوازدهندهای ندا میکند: هرکس به گردن خدا مزدی دارد، برخیزد و کسی جز بخشایندگان برنخیزند. آیا نشنیدهاید که خدای تعالی میفرماید: «پس هر کس گذشت کند و آشتی ورزد، مزدش با خداست. مؤمن به سبب ایمان به آخرت و امید ثواب، موقوفهای از خود برجای میگذارد، در ساخت مسجد و امور عامالمنفعه مشارکت میکند و حتی سنگی از سر راه مسلمانان برمیدارد؛ زیرا میداند هر خدمتی به مردم، ثوابی در بهشت خواهد داشت.
پشیمانی از گناه و توبه حقیقی، آدمی را در مسیر الی الله قرار میدهد. نیز گریستن از ترس خدا به قصد توبه از گناهان، سبب طراوت و آرامش روح و جان آدمی میشود. کسی که به معاد و آخرت باور و ایمان دارد، در گذر از این دنیای فانی، خود را به انواع گناهان نمیآلاید و اگر گناهی مرتکب شد، از ترس خدا و عواقب آن اشک پشیمانی میریزد و توبه میکند؛ زیرا به حتمی بودن قیامت و معاد ایمان دارد و میداند اگر توبه نکند، دیر یا زود کیفر گناهانش را خواهد دید.
در دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله تحمل مصیبتها یکی از آثار اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ است. ازاینرو، آن حضرت از همین باور و با اشاره به ثوابهای بیپایان اخروی در برابر صبر در مصیبتها و مشکلات برای آرامش دادن به مصیبتزدهها بهره میبُرد و آنان را دلداری، و بهرمندی از پاداشهای اخروی را به آنان بشارت میداد. مَعاذ بن جَبَل، از یاران باوفای رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. وقتی پسرش از دنیا رفت، او بسیار ناراحت و غمگین شد و در فراق فرزندش بیتابی کرد. پیامبر از بیتابی وی در مرگ پسرش آگاه شد و برای او نامهای نوشت و در آن نامه، پس از حمد و ثنای الهی و اقرار به یکتایی خدا، چنین نگاشت: شنیدهام در مرگ فرزندت و امری را که قضای الهی بر آن تعلق گرفته است، جزع و بیتابی میکنی. فرزند تو از مواهب مبارک الهی و امانتی از جانب خدا نزد تو بود. [پروردگار] این امانت را به تو سپرد و تا وقت فرارسیدن اجلش، از وجود او بهرهمند شدی و در وقت معین شده، امانتش را از تو گرفت. همه ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم. مراقب باش، مبادا پاداش خود را به سبب بیتابی و جزع و فزع، پوچ و نابود کنی. اگر پاداش بزرگ صبر و تسلیم در برابر رضای خدا و مصیبت فراق فرزندت را بدانی، درخواهی یافت که مصیبت تو در برابر آن همه پاداش، بسیار ناچیز است و بدانکه جزع و بیتابی جلوی مرگ را نمیگیرد و تقدیر الهی را دفع نمیکند. بنابراین، صبر و بردباری خود را نیکو گردان و به وعده الهی امیدوار باش و در برابر امور حتمی و قضا و قدر خداوند که برای همه مخلوقاتش مقرر کرده است، اندوه مخور! والسلام علیکم و رحمته و برکاته.1 افزون بر صبر در مصیبتها، برای صبر در مشکلات زندگی، به روحی بزرگ، سینهای گشاده، ارادهای استوار و محکم و باوری عمیق و ریشهدار به خدا و جهان پس از مرگ نیاز است. این سختیها و مصیبتهای زندگی، آدمی را از مرز سخن و ادعا به سوی عمل میکشاند. کسی که در مدت عمر خویش با مشکلات بیشمار روبهرو میشود و لب به شکایت نمیگشاید، بیشک پاداش صابران را خواهد داشت. ایمان به معاد و روز جزا، بر صبر و تحمل افراد در برابر ناگواریها میافزاید؛ زیرا چنین کسی میداند نیستی، پایان کار انسانها نیست، بلکه آخرت، دیار دیگری است که نوع زندگی افراد در آنجا بر اساس عملکرد دنیویشان تعیین میشود و در برابر تحمل سختیها پاداشهای بزرگی خواهند دید. ازاینرو، معادباوری و اعتقاد به پاداش صبر بر مشکلات زندگی، تحمل سختیهای زندگی را آسان میکند و آدمی با خیالی آسوده و باوری عمیق در مسیر زندگی ناهمواریهای راه را میپیماید و امید به پاداش اخروی را در دل میپروراند. پیامبر نیز یکی از آثار معادگرایی را دل کندن از دنیا و در نتیجه، آسان شدن مصیبتها عنوان میکند. انس، در روایتی از پیامبر نقل میکند: رسول خدا صلی الله علیه و آله بر جمعی که در حال خنده بودند، گذشت و فرمود: اَکثِرُوا ذکرَ هادِمِ اللذّاتِ؛ فانّهُ ما ذَکَرَهُ اَحَدٌ فی ضیق من العیش الّا وَسَّعَهُ، و لا فی سَعَةٍ الا ضَیقَهُ علیه. 2 برهمزننده خوشیها را فراوان یاد کنید. هیچکس در تنگنای زندگی مرگ را یاد نکرد، مگر اینکه زندگی را بر او فراخ کرد و نیز در فراخی زندگی آن را یادآور نشد، مگر اینکه زندگی [را] برای او تنگ ساخت.