امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دگرگونی های بنیادی در سراسر جامعه اسلامی به وجود آورد. دشواری کار پیامبر در این بود که در برابر کوهی از آداب و رسوم دیرین که برخی از آنها همچون اصل مقدسی درآمده بود، قرار گرفته بود. پیامبر با تمامی شیوه های دادرسی شبه جزیره به پیکار برنخاست، بلکه برخی از احکام و شیوه های موجه را تأیید کرد. بسیاری از قواعدی را نیز که هیچ گونه اساس و پایه منطقی نداشت، دور ریخت. بدین ترتیب، احکام امضایی در اسلام شکل گرفت. یکی از این شیوه های بر جا مانده از اعراب، قاعده قرعه بود. در جایی که دست قاضی از ادله کوتاه می شود و هیچ راه دیگری برای پایان دادن به خصومت ها باقی نمی ماند، میان دو طرف قرعه می اندازند. امام علی علیه السلام نقل می کند: زمانی که پیامبر مرا به یمن فرستاد، هنگام بازگشت از یمن از من پرسید: عجیب ترین چیزی را که در یمن پیش آمد، بازگو کن. عرض کردم: کنیزی را پیش من آوردند که در مدت کوتاهی بین چند نفر خرید و فروش شده و از آن کنیز، فرزندی به دنیا آمده بود. هر کدام از آن مردان ادّعا می کردند که بچه از آن اوست. بین آن چند نفر قرعه انداختم و بچه را متعلق به مردی دانستم که اسمش از قرعه بیرون آمد. پیامبر نیز این کار مرا تأیید کرد و فرمود: اگر قومی اختلافی داشته باشند (و هیچ بیّنه ای نباشد) و حل اختلاف خود را به خداوند واگذار بکنند (قرعه بیندازند)، خداوند اسم صاحب حق را از قرعه بیرون می آورد.1 حکم کردن بر اساس قرعه ممکن است برخی اوقات با واقع مطابقت نداشته باشد. پس چرا پیامبر از چنین شیوه غیرمنطقی که هیچ تضمینی در آن نیست، استفاده می کرد؟ پاسخ این است که تمسک به قرعه اگر در ابتدای دادرسی و بدون شنیدن سخنان دو طرف مخاصمه باشد، غیرمنطقی است. اگر در مراحل پایانی دادرسی که همه راه ها پیموده شده و به نتیجه نرسیده است، با توسل جستن به قرعه، به اختلاف و خصومت پایان داده شود، امری کاملاً منطقی است. به عبارت دیگر، پیامبر آنجا از قرعه بهره می برد که دستشان از ادله کوتاه می شد و به ناچار برای فیصله دادن به خصومت، از قرعه بهره می گرفت. به جز آن، چنان که از روایات متعددی برمی آید، قرعه در چنین مواردی هیچ گاه به خطا نمی رود و همیشه مطابق با واقع است. در روایات ذکر شده از پیامبر هم اشاره شده بود که برخی از روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام نیز به این حقیقت اشاره می کند. در روایتی از امام صادق علیه السلاممی خوانیم: اگر گروهی در امری اختلاف کنند و حل آن را به خدا واگذارند و قرعه بیندازند، خداوند، نام کسی را از قرعه بیرون می آورد که حق با اوست.2 در روایتی نیز از امام رضا علیه السلام می خوانیم: «در هر امر مجهول و مشکلی قرعه بیندازید.» از امام پرسیدند: قرعه ممکن است خطا باشد. امام فرمود: «هر چیزی را که خداوند به آن فرمان داده است، هیچ گاه به خطا نمی رود».3



دسته:

تاریخ : [ 1395/3/31 ] [ 17:39 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


«دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم پوچ و بیهوده خلق شده است و هدفی جز نیستی و تباهی ندارد ما محکوم به بدبختی و تباهی هستیم و هیچ دخالتی در سرنوشت خود نداریم .عده ای خوشبخت به دنیا می آیند و می روند و عده ای نیز تا آخر عمر در فلاکت و بدبختی خود غوطه می خورند».
حضرت محمد

آری، این عقاید جاهلیت قبل از بعثت پیامبران و جاهلیت مدرنیته امروزی است ارمغان تاریکی تفکر زندگی بدون خداست.  زندگی سیاهی که هویت انسانی را در حد حیوانیت و پستی نزول می دهد.فساد و فحشا ارزش می شود فرزند کشی و سقط جنین و آدم کشی عادت پسندیده محسوب می گردد، خرید و فروش برده در قدیم و اکنون به صورت قاچاق زن و بچه رواج پیدا می کند و پستی و رذالت تا جایی پیش می رود که خیانت بهاء می یابد . لحظه ای بیاندیشید در این دنیای وانفسا چقدر زندگی سخت و نکبت بار است.

ستاره ای بدرخشید

خداوند متعال همه چیز را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. دنیا را با همه زیبایی ها و جذابیت هایش، قرارگاه تربیت انسانی و خداگونه شدن قرار داد تا در روی زمین خلیفه الهی شود هدف او کمال حیوانی نیست بلکه هنر او در انسان شدن است برای رسیدن به این هدف متعالی که رشد و تربیت انسان است خداوند پیامبران را یکی پس از دیگری برای انذار و تبشیر فرستاد تا حجت الهی را بر مردم تمام کند. آری اینجا بود که بزرگترین واقعه کل تاریخ جهان با بعثت پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله رقم زد. قرآن کریم بعثت پیامبر را نعمت آشکاری می داند که به انسان و خلقت او هویت بخشید و به خاطر این نعمت بزرگ به سر او منت می گذارد.

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (ال عمران /164)؛ به یقین خدا بر مۆمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد ، قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.


دسته:

تاریخ : [ 1395/3/31 ] [ 4:22 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


قسّامه در لغت به معنی مجموعه قسم هاست و در اصطلاح عبارت است از مجموعه قسم هایی که از طرف اولیای مقتول خورده می شود مبنی بر اینکه متهم، همان قاتل واقعی است. تعداد این قسم ها باید به پنجاه عدد برسد. شیوه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در دادرسی ها این بود که ابتدا از مدعی می خواست ادله و شهود خود را بیان کند. اگر او نمی توانست دلیل یا شاهدی بر صدق مدعای خویش بیاورد، از منکر می خواست که بر بی گناهی خود سوگند بخورد تا به نفع او حکم صادر شود. پیامبر در تمامی اختلافات به این شیوه تمسک می کرد مگر در مورد اتهام قتل. ایشان در مورد اتهام قتل، پس از اینکه اولیای مقتول نمی توانستند دلیل و شاهدی بر اثبات قاتل بودن متهم بیاورند، به آنها می فرمود اگر پنجاه نفر از خانواده و قبیله شما بر قاتل بودن متهم شهادت بدهند، به قاتل بودن او حکم می دهم. البته این در صورتی بود که پنجاه نفر دیگر از خانواده و قبیله متهم، بر بی گناه بودن او شهادت نمی دادند. حکم کردن بر اساس قَسامة، یکی از شیوه های مسلّم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که احادیث و نقل های تاریخی بی شماری بر آن دلالت می کند و در اینجا یک نمونه از آنها را نقل می کنیم: «روزی مردی از یاران پیامبر گم شد و پس از چند روز، جسد او را در میان قبیله یهودیان پیدا کردند. انصار به پیامبر عرض کردند که فلان یهودی دوست ما را کشته است. پیامبر فرمود: «آیا دو مرد عادل می توانند بر این مدعای شما شهادت بدهند؟» انصار عرض کردند: ما هیچ شاهدی نداریم که جریان را از نزدیک دیده باشد. پیامبر فرمود: «آیا می توانید پنجاه نفر مرد از میان خودتان بیاورید که برای قاتل بودن آن شخص یهودی سوگند بخورند.» عرض کردند: ما قسم خوردن بر چیزی را که ندیده ایم، ناپسند می شماریم. پیامبر فرمود: «پس در این صورت، قبیله یهود قسم می خورند که ما این شخص را نکشته ایم و متهم بی گناه شناخته می شود.» سپس حضرت دیه آن مقتول را از بیت المال پرداخت کرد».1 چنان که در روایت تصریح شده است اگر پنجاه نفر از اولیای مقتول، بر قاتل بودن متهم سوگند بخورند، حکم قتل ثابت می شود. پرسشی در اینجا مطرح می شود مبنی بر اینکه اولیای مقتول چگونه می توانند بر چیزی که ندیده اند، سوگند بخورند؟ در پاسخ باید گفت برخی اوقات با اینکه عده ای صحنه قتل را ندیده اند، ولی قرینه هایی وجود دارد که برای آنها یقین حاصل می شود که متهم، مرتکب قتل شده است. مثل اینکه متهم را در حال درگیری با مقتول دیده باشند یا دیده اند که متهم با لباس های خونین از خانه مقتول خارج می شود و مانند اینها. حکم کردن بر اساس قَسامة در دیگر نظام های دادرسی مطرح نیست و شیوه مخصوص دادرسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهاست. این شیوه، عامل مؤثری برای پیش گیری از افزایش جرم و جنایت در جامعه است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در توضیح فلسفه قسامة می فرماید: إِنَّما حَقَنَ اللّه ُ دِماءَ الْمُسْلِمِینَ بِالْقِسامَةِ، وَ لکِنْ إِذا رَأَی الْفاجِرُ الْفاسِقُ فُرْصَةً، حَجَزَهُ مَخافَةُ الْقَسامَةِ أَنْ یَقْتُلَ، فَیَکُفَّ عَنِ الْقَتْلِ.2 خداوند به وسیله قسامة، از ریخته شدن خون مسلمانان پیش گیری کرد؛ زیرا زمانی که شخص فاجر و فاسقی فرصتی مناسب برای قتل پیدا می کند، از ترس اینکه پنجاه نفر علیه او قسم بخورند، مرتکب قتل نمی شود و خودداری می کند.



دسته:

تاریخ : [ 1395/3/30 ] [ 17:39 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


سوال قسمتهایی از انجیل، را برای من بفرستید که در آن، آمدن حضرت محمد(ص) را پیش گویی کرده باشد.

جواب در انجیل فعلی که امروزه در دسترس می باشد، چنین پیش گویی دیده نمی شود، گر چه بعضی از دانشمندان ما اشاراتی را از کتب عهدین بر رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله استخراج کرده اند، که از آن جمله می توان کتاب “راه سعادت“ نوشته “آیت الله شعرانی“ و کتاب “بشارات عهدین“ نوشته “آیت الله دکتر صادقی“ را نام برد.

اما ممکن است گفته شود این اشارات برای اثبات مدعا کافی نیست ولی با این وجود ما معتقدیم با توجه به تصریح قرآن مجید در آیه 157 سوره اعراف در این باره و عدم انکار علمای یهود و مسیحیت در آن زمان و همچنین براساس اعتقاد ما مبنی بر تحریف کتاب مقدس تورات و انجیل توسط عالمان و حاکمان بی تقوا و مصلحت گرا، شکی نیست که در عهدین به نبوت خاتم الانبیاء تصریح شده بود و حتی مردمی از یهود و مسیحیت، می دانستند پیامبر آخرالزمان در کدام نقطه مبعوث می گردد و لذا به این امید که این پیامبر از آنان باشد و آنان اولین گروندگان به او باشند ، در منطقه حجاز ساکن شده بودند، اما «فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکافِرینَ»، و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه‏هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می‏دادند (که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند.) با این همه، هنگامی که این کتاب، و پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند؛ لعنت خدا بر کافران باد!)

سوره بقره، آیه 89.


دسته:

تاریخ : [ 1395/3/30 ] [ 1:48 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


یکی از راه های دیگری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای اثبات جرم از آن بهره می گرفت، اقرار خود اشخاص و مجرمان بود. اگر شخصی نزد حضرت می آمد و به جرمی اقرار می کرد، پیامبر، حکم خدا را در حق او جاری می کرد، به شرط اینکه اقرارکننده، بالغ و عاقل باشد و در حالت عادی اقرار کند. برای مثال، اقرار در حال مستی یا خواب معتبر نیست. در برخی جرایم نیز یک بار اقرار را کافی نمی دانست. در اقرار به زنا، چهار بار اقرار را در چهار مجلس مختلف شرط می دانست. روزی مردی به نام ماعز بن مالک نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: من زنا کرده ام. مرا پاک کن. پیامبر فرمود: «برو توبه کن و آمرزش بخواه.» ماعز رفت و دوباره پیش پیامبر آمد و باز درخواست اجرای حد کرد. پیامبر دوباره فرمود: «برو توبه کن»، تا اینکه ماعز برای بار چهارم آمد و اقرار کرد. پیامبر فرمود: «آیا تو دیوانه ای؟» ماعز گفت: نه. پیامبر از صحابه پرسیدند: «آیا این مرد دیوانه است؟» عرض کردند: نه یا رسول اللّه . پیامبر به اصحاب فرمود که ببینید مست نیست. گفتند: نه رسول اللّه . آن گاه حد و مجازات خدا را در حق او جاری کرد.1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در صورتی به اقرار اشخاص ترتیب اثر می داد که از روی اجبار و اکراه نبود. ایشان از اینکه اشخاص را به اقرار کردن و بر گردن گرفتن جرمی مجبور کنند، منع می فرمود و چنین اقراری را معتبر نمی دانست و می فرمود: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی... مَا اسْتُکْرِ هُوا عَلَیْهِ؛ از امت من برای چیزی که مجبور شده اند، بازخواست نمی کنند.»2 بنابراین، اقراری که بر اثر اکراه و اجبار حاصل شده باشد، نمی تواند مستند بازخواست و اجرای قانون قرار بگیرد. امام علی علیه السلام نیز چنین روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است: لْا حَدَّ عَلی مُعْتَرِفٍ بَعْدَ بَلاءٍ، إِنَّهُ مَنْ قُیِّدَتْ أَوْ حُبِسَتْ أَوْ تُهُدِّدَتْ فَلا إِقْرارَ لَهُ.3 بر کسی که پس از سختی و بلا اعتراف می کند، حد جاری نمی شود؛ زیرا کسی که به بند کشیده شود یا زندانی گردد یا ترسانده شود، اقرارش معتبر نیست.



دسته:

تاریخ : [ 1395/3/29 ] [ 17:38 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


علمی که قاضی می تواند بر اساس آن حکم کند، علمی است که از راه ها و اسباب عادی و متعارف به دست آمده باشد، به گونه ای که برای هر کس دیگری نیز در صورت دقت و توجه، همان علم حاصل شود. به عبارت دیگر، علم قاضی باید به گونه ای باشد که محکمه پسند بوده و در محکمه قابل ارائه باشد، مثل اینکه از راه دیدن یا شنیدن حاصل شده باشد. بنابراین، علمی که از راه های غیر عادی مانند رَمل و جفر یا ریاضت دادن نفس و نیز علمی که از راه الهام و وحی حاصل شده باشد، نمی تواند مستند قاضی باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهبا اینکه از علم غیبی برخوردار بود و از درون آدمیان خبر داشت، ولی هرگز از این علم غیبی در قضاوت بهره نمی برد. ایشان در اختلافاتی که نزد ایشان مطرح می شد، بر اساس بیّنه و سوگند حکم می کرد و می فرمود: «اُمِرْتُ اَن احکم بالظاهر واللّه ُ یتولّی السرائرَ؛ دستور یافته ام تا بر اساس ظاهر حکم بکنم و باطن ها را به خدا واگذار می کنم».1 ایشان اگر هنگام قضاوت می دید هیچ یک از طرفین بیّنه ای ندارند، قرعه می انداخت و از علم لدنی خویش برای تعیین طرف حق، استفاده نمی کرد.



دسته:

تاریخ : [ 1395/3/28 ] [ 17:37 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X