امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افق‌هاى دور دوخته بود و با خود مى‌اندیشید. صحرا، تن آفتاب‌سوخته خود را، انگار در خُنکاى بیرنگ غروب، مى‌شست.

محمد نمى‌دانست چرا به فکر کودکى خویش افتاده است. پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت که از شش سالگى فراتر نمى‌رفت . بیشتر حلیمه، دایه خود را به یاد مى‌آورد و نیز جدّ خود عبدالمطلب را. اما، مهربان‌ترین دایه خویش، صحرا را، پیش از هر کس در خاطر داشت: روزهاى تنهایى؛ روزهاى چوپانى، با دست‌هایى که هنوز بوى کودکى مى‌داد؛ روزهایى که اندیشه‌هاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و کوه‌هاى برافراشته و شن‌هاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل کوچکش بهانه مادر مى‌گرفت. از مادر، شبحى به یاد مى‌آورد که سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى که وقار او را همان قدر آشکار مى‌کرد که تن او را مى‌پوشید. تا به خاطر مىآورد، چهره مادر را، در هاله‌اى از غم مىدید. بعدها دانست که مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى که او خود مادر را .


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم - داستان هایی از پیامبر (ص)

تاریخ : [ 1394/11/30 ] [ 19:24 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
رحلت پیامبر

آشنایان به تاریخ اسلام مى‏دانند رسول خدا دو ماه پس از بازگشت از سفر حج‏به جوار خدا رفت. مى‏توان گفت غم‏انگیزترین روزهاى زندگانى على(ع)دو روز بوده است. روزى که رسول الله رحلت کرد و روزى که زهرا(ع)را به خاک سپرد.

رسول خدا در بستر بیمارى افتاد و جان به جان آفرین سپرد.در این هنگام على(ع)در کنار بستر او بود.او در این باره چنین مى‏گوید:

«رسول خدا جان سپرد در حالى که سر او بر سینه من بود و شستن او را عهده‏دار گردیدم،و فرشتگان یاور من بودند و از خانه و پیرامون آن فریاد مى‏نمودند.پس چه کسى سزاوارتر است‏بدو از من چه در زندگى و چه پس از مردن.» (1)

درباره آن روز هر گروه هر چه خواسته‏اند ساخته‏اند و به دهان مردم افکنده‏اند و سپس از سینه‏ها و دهانها به تاریخ‏ها راه یافته است.از گفته عایشه آورده‏اند پیغمبر بر سینه من جان داد. طبرى هم روایتى از ابن عباس آورده است:

«در آن روز که پیغمبر بیمار بود على از نزد او بیرون آمد.مردم از او پرسیدند:

«رسول خدا چگونه است؟»گفت:

«سپاس خدا را که نیکو حال است.»

عباس دست او را گرفت و گفت من با چهره‏فرزندان عبد المطلب به هنگام مرگ آشنایم،او در این بیمارى خواهد مرد.نزد رسول خدا برو و از او بپرس این کار(خلافت)با چه کسى خواهد بود اگر از آن ماست‏بدانیم و اگر از آن دیگران است نیز.على گفت: «اگر پرسیدیم و ما را از آن باز داشت مردم آن را به ما نخواهند داد به خدا هرگز از او نمى‏پرسم.» (2) باید پرسید آیا عباس پزشکى مى‏دانست؟چهره فرزندان عبد المطلب به هنگام مرگ با دیگر چهره‏ها چه تفاوتى داشته است؟به احتمال قوى این روایت و مانند آن را سالها بعد بنى عباس از زبان جد خود ساخته‏اند تا زمینه حکومت‏خویش را آماده سازند،و به مردم وانمایند که پیغمبر جانشینى معین نکرده بود و عموى وى خود را براى تصدى این کار سزاوار مى‏دید.نهایت آنکه على را هم از نظر دور نمى‏داشت.

این که نوشته‏اند پیغمبر بر روى سینه عایشه جان سپرد،داستانى است که با دو تعبیر از عروه پسر زبیر از عایشه و از عباد پسر عبد الله زبیر روایت‏شده است. (3)

آیا آنچه گفته‏اند بر ساخته آن دو تن است؟یا عایشه خواسته است‏با این گفته شان خود را بالا ببرد؟ خدا مى‏داند.

پى‏نوشتها:

1.خطبه 197.

2.سیره ابن هشام،ج 4،ص 334.

3.همان.

على از زبان على یا زندگانى امیرالمومنین(ع) صفحه 31

دکتر سید جعفر شهیدى


دسته: ویژه رحلت پیامبر

تاریخ : [ 1394/11/29 ] [ 16:39 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


هر روز که می گذرد، نیاز بشر به آموزه های اصیل و ناب اسلام راستین بیشتر می شود. بعثت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فقط برای دوران جاهلیت تاریخ نیست، بلکه بشر امروزی که در جاهلیت مدرنیته خود، بیش از پیش در خطر سراشیبی سقوط قرار گرفته، بدان احتیاج مبرم دارد. با نگاهی اجمالی به عصر بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله می توانیم عصر امروز را با عصر نزول قرآن تطبیق بدهیم و به حکیمانه بودن بعثت و دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله پی ببریم.    

اوضاع علمی و فرهنگی

مردم عرب، شعر را به جای حکمت قرار داده بودند و غیر از شعر نیز چیزی نداشتند که در احکام و افعالشان بدان رجوع نمایند. به وسیله شعر با یکدیگر مخاصمه کرده و بر هم مثل می زدند و بر هم فضل می فروختند ... .(1)

پس شعر، در معنای ادبیات، نقش محوری در میان عرب داشت. به همین دلیل معجزه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یعنی قرآن، از جنس شعر و ادب ( ولی بسیار فصیح تر و بلیغ تر و با معنا تر از آن ) می باشد. زیرا با توجه به روایات، معجزات پیامبران، متناسب با مقتضیات و شرایط زمانشان بوده است. چنانچه در دوران حضرت موسی علیه السلام ساحرین به واسطه عقل و داده های عقلی در سحر به اوج رسیده بودند. به همین دلیل با دیدن عصای حضرت موسی علیه السلام متوجه شدند که این کار ایشان بالاتر است از تمام آنچه آنها بدان از طریق عقل دست یافته بودند و به همین دلیل ایمان آوردند. در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز سردمداران ادب به این نتیجه رسیدند که سخنان ایشان از جنس داده های عقلی نبوده و به منبع دیگری وصل می باشد.


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/11/28 ] [ 15:9 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب



تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X