امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

فرهنگ مجموعه ای از ارزشها، عادات، رفتار و سنت های هر قوم است و به همین نسبت در عصر بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز فرهنگ هایی - که بهتر است از آنها به عنوان خرده فرهنگ یاد کنیم - وجود داشتند.  این فرهنگ ها گر چه بعضاً باقی مانده فرهنگ ادیان الهی و ابراهیمی بودند اما با ضد ارزشهای موجود در جامعه و فرهنگ اقوام و ملل مختلف که ناشی از تفکر و خواست های مادی بشر بود، آغشته شده بود. لذا تشخیص حق از باطل در این فرهنگ ها برای مردم بسیار سخت و بعضاً ناممکن شده بود؛ مطمئناً این نوع فرهنگ ها به نفع بشر نخواهد بود بلکه به نفع مستکبرین و حکام جور می باشد، چرا که آنان در لوای این فرهنگها منافع خودشان را تأمین می کنند.

اما فرهنگ های الهی دارای خصوصیاتی است به نفع مردم و همه طبقات جامعه. فرهنگ های الهی و بخصوص فرهنگ اسلامی قصد تحمیل اهداف نظام ارزشها و نظام دینی خود را ندارند، چرا که اگر مفاهیم ارزشمند این نظام های فرهنگی به نحو شایسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناسایی می شود و خرده فرهنگ های التقاطی جای خود را به نظام های برتر فرهنگی خواهند داد.

فرهنگ حقیقی در برابر فرهنگ التقاطی

فرهنگ به معنای جعل ارزشها براساس هواهای نفس، احساسات بشر و تمایلات انسانی نیست، بلکه فرهنگ اسلام براساس واقعیت ها و حقایق موجود شکل گرفت و ادامه یافت . پیامبر اسلام نیز در همین راستا به هدایت بشر همت گماشتند و زمینه ظهور و بروز فرهنگی برخاسته از متن حقایق و خواسته های الهی بشر را ایجاد نمودند تا بشریت با یکدیگر در رسیدن به سعادت همراه شوند.


دسته: مقالات - مدیریت در پرتو سیره پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/27 ] [ 15:2 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب. بخوان به نام ساقه امید در پهندشت یأس! بخوان به نام خالق خورشید و عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس یلدای بی تنفس دیجور، نور باران کن.

بخوان نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! بخوان به نام نامی توحید!

تو که خواندی، هرم صدای تو که قندیل‌های سکوت را ذوب کرد، آوای مهربان تو که فضای میان زمین و آسمان را عطرآگین نمود، بوی خوش عشق که ملائک بی تاب را به طواف حرا کشانید انبیا انگشت حسرت به دندان گزیدند. ابراهیم و اسماعیل از آن که حرا بود و ما به مرمت کعبه ایستادیم و موسی از آن که به طور، چرا رفتیم و عیسی از آن که آنچه در زمین یافتنی بود، در آسمان چرا می‌جستیم و در این میانه، تنها خاطر خدا بود که راضی بود چرا که رحمت واسعه خویش را نمود عینی بخشیده بود. فرشتگان برخی به رضایت بی سابقه خدا سجده می‌بردند بعضی عرق از جبین پیامبر می‌ستردند عده‌ای گوش به لطافت این معاشقه می‌سپردند و برخی از آن که معشوق خداوند را در زمین می‌دیدند نه در میان خویش، خون دل می‌خوردند.

اگر چه پیامبران همگی مظهر رحمت خداوند بودند، اما کدام گستره ی محبتی خدا را به تمجید واداشته بود «انک لعلی خلق عظیم».

جبرئیل چه ذوق کرده بود که پیام عاشق و معشوق را بر بال امانت خویش به یکدیگر می‌رساند.

آری، تو که خواندی، آسمانیان، زمینیان اهل دل را به پایان شب سیاه بشارت دادند. عرشیان که هلهله می‌کردند، فرشیان را مژده آوردند که: «قد جائکم من الله نور». خداوند زمین را نورباران کرده است.


دسته: دل نوشته‌ها ی نبوی - ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/26 ] [ 15:2 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

محمد (ص) از «حراء» این مغاره‌ی مثالی و عظیم‌ترین معبد تفکر انسانی فرود آمده است. غار نه که ترصدگاه ستارگان و کهکشان‌های درون خود و جهان. غار نه که معبد حکمت و خانه‌ی اعتکاف؛ مکتب فهم و عشق و نیاز...

خواجه‌ی بی‌سپاه و رائد بی‌پناه؛ سالک وادی محبت سنگرش را ترک گفته، سپرش را به دور افکنده و زره‌اش را بدرود گفته است... با این همه آن جا، در پهندشت بی‌مروت روبه‌روی او غریو مرگ و کوس غرنده‌ی معرکه‌ای خونبار شنیده می‌شود.

هزاران حربه، پرچم عشقی را که بر دست او به اهتزاز در آمده نشانه خواهند رفت... اما او در کانون آتش و خون؛ معرفت و محبت را ارمغان آورده است و از آن همه باک ندارد.

دهشتی عظیم و حیرانی‌ای بیکران در جان او وجود دارد.

به خدیجه همسر مهربان خویش که شاهد و شریک رنج‌های بی‌پایان این دوران سخت و طاقت فرسای اوست از بعثت خود سخن گفته است...

بعثت؛ کلمه‌ای گرانسنگ و متعالی که از شدت عظمت، حدود افهام را در می‌نوردد و دامنه‌ی عقول را می‌گذرد.

بعثت؛ برانگیختن آدمی از خاک و او را تا مظهر کمال، تا بالاترین اوج افلاک بالا بردن و بر آبشخور معرفت توحید، این چشمه‌ی هستی‌بخش پر ملکات سیراب کردن...


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/25 ] [ 14:42 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

در آن «شب وصل» 1 که از هزاران شب برتر است، آرام آرام، همچون فطرت زلال اشکهای بهار، بر قلب امین محمد (ص) فرود آمدم و روان او را با لمعات درخشان خود روشن ساختم. در آن شب، محمد (ص) در خلوت حرا، فرمان «اقرأ» را پذیرا و درس نخوانده و بی معلم، «به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد».آیه‌های سبز من همچون برگهای بهاری، در پروازی ابدی، بر اقلیم خزان زده و خشک شما فرود آمد، فرش زمردین بگسترد، شکوفایی را به ارمغان آورد و پاکی و معنویت بر بلندای شهر شما خیمه زد.

«در آن مبارک سحر و فرخنده شب» زهاتف غیب، مژده ای رسید و چراغ ایمان و امید را در تاریک سرای دلهای شما روشن ساخت.

در روزگاری که جهان، گرفتار بلاها؛ رشته دین، سست و نا استوار؛ پایه‌های ایمان، نا پایدار؛ پندار با حقیقت، آمیخته؛ همه کارها؛ در هم ریخته؛ چراغ هدایت، بی نور؛ دیده حقیقت بینی، کور؛ همگی به خدا، نافرمان؛ فرمانبر و یاور شیطان، شریعت، بی‌نام و نشان و راههایش، پوشیده و نا آبادان بود، دیو را فرمان می‌بردید، به راه او می‌رفتید و چون گله به آبشخور رود، پی او می‌گرفتید، تخم دوستی‌اش در دل می‌کاشتید و بیرق او را برمی‌افراشتید.

در آن روزگار جاهلیت، شما در ظلمتی جانکاه و «ضلال مبین» دست و پا می‌زدید و «جز خدا، چیزی را می‌خواندید که نه سودی به شما می‌رساند و نه زیانی».


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/24 ] [ 14:41 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

بی‌گمان، بر عهده گرفتن رسالت الهی پس از پدید آمدن و وجود شایستگی و لیاقت برای تحمّل چنین مسؤولیت سنگینی در آن حضرت، و عنایات و الطاف ویژه الهی از سوی خداوند، صورت گرفته است.

او از همان کودکی با خدا و نیایش و عبادت ماءنوس بود و در آن محیط آلوده جز راه پرستش حقّ و خدمت به او راهی دیگری نپیمود.

امیر مؤ منان، علی (ع)، می‌فرماید:

از روزی که پیامبر(ص) از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگانش را با او همراه کرد که شب و روز او را به راه بزرگواری‌ها و خوبی‌های جهان رهبری کند.

غار حراء، میعادگاه پیامبر

در شمال مکّه، در راه (مِنی) کوهی بلند به نام (جبل النّور) سر بر افراشته است. اگر از دامنه این کوه بالا برویم، پس از حدود یک ساعت به غار (حرا) می‌رسیم؛ همان جا که میعادگاه وحی، تجلی‌گاه بعثت و محل نزول نخستین آیات الهی بر قلب مبارک پیامبر (ص)است.

حضرت محمد(ص)، هر سال، یک ماه (رمضان) در آن غار کوچک، خداوند را عبادت می‌کرد. تنها کسی که با او بود، امیرمؤ منان، علی (ع) بود. او از این افتخار چنین یاد می‌کند:

رسول خدا (ص) هر سال در کوه حرا اقامت می‌گزید و جز من کسی او را نمی‌دید.


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/23 ] [ 14:40 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

پیشواى دهم، حضرت امام هادى (علیه السلام)  مى‏فرماید: « هنگامى که محمد (صلى الله علیه و آله)  ترک تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وى بخشیده بود به مستمندان بخشید، هر روز به کوه حرا مى‏رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مى‏نگریست، و شگفتى‏هاى رحمت و بدایع حکمت الهى را مورد مطالعه قرار مى‏داد.

به اطراف آسمان‏ها نظر مى‏دوخت، و کرانه‏هاى زمین، دریاها، دره‏ها، دشت‏ها و بیابان‏ها را از نظر مى‏گذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى، درس عبرت مى‏آموخت. ازآنچه مى‏دید، به یاد عظمت‏ خداى آفریننده مى‏افتاد. آنگاه با روشن بینى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مى‏ورزید. چون به سن چهل سالگى رسید خداوند نظر به قلب وى نمود، دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دلها یافت.

در آن لحظه خداوند فرمان داد درهاى آسمان‏ها گشوده گردد. محمد (صلى الله علیه و آله) از آنجا به آسمان‏ها مى‏نگریست، سپس خدا به فرشتگان امر کرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد (صلى الله علیه و آله) آنها را مى‏دید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان‏ها به  سر محمد (صلى الله علیه و آله) و چهره او معطوف داشت.

در آن لحظه محمد (صلى الله علیه و آله) به جبرئیل که در هاله‏اى از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوى او آمد و بازوى او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟

جبرئیل گفت: « نام خدایت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید. خدایى که انسان را از علق آفرید. بخوان که خدایت‏ بزرگ است. خدایى که با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهایى یاد داد که نمى‏دانست.‏» پیک وحى، رسالت ‏خود را به انجام رسانید، و به آسمان‏ها بالا رفت. پیامبر (صلى الله علیه و آله) و آله نیز از کوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله وحى دیده بود که از شکوه و عظمت ذات حق حکایت مى‏کرد، بیهوش شد، و دچار تب گردید. ... »


دسته: ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/22 ] [ 14:37 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله

ز انواری که تابان است امشب

حرا آیینه بندان است امشب

حرا آن غار متروک زمانها

تجلیگاه قرآن است امشب

حرا آن غار دور افتاده از شهر

زشوکت قبله جان است امشب

حرا هر قلبه سنگش نقش قبریست

که همچون اشک لرزان است امشب

حرا سر برده در دامن نداند

که خورشیدش به دامان است امشب

زخورشیدی که او دارد به دامان

جهانی نور باران است امشب

زاعجازی که او دارد پیاپی

حرا مبهوت و حیران است امشب

شروع عصر ناب حق پرستی

طلوع ماه ایمان است امشب

حرا آن معبد مأنوس احمد

زنور وحی رخشان است امشب

حرا طور تجلی هست و او را

امین وحی مهمان است امشب

به مأموریتی جبریل تا أرض

روان از سوی یزدان است امشب

بکف لوحی زاسرار الهی

به لب آیات رحمان است امشب

که این ایات بر خوان یا محمـــد

باسم ربک الأعلی محمـــد 

شاعر: سید رضا مؤید


دسته: اشعار نبوی - ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/21 ] [ 14:35 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد(ص)

و آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود

زمان،دل بی قرار لحظه تکوین قرآن بود

سکوت لحظه ها را می شکست از آه خود مردی

که در هر قطره اشک او غمی دیرین نمایان بود

امین مکه را می گویم آن نارفته مکتب را

یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود

هُبَل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد

و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود

حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد

که «اقرأباسم ربک» یا محمد ذکر آنان بود

 شاعر: محمود شریفی


دسته: اشعار نبوی - ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1394/10/21 ] [ 14:32 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X