اشتیاق به دیدار خدا و لقاءالله، حب دنیا را از دل انسان میزداید و وی را بیشتر به یاد معاد میاندازد؛ زیرا در آخرت است که انسانها به بالاترین مرتبه شهودی و لقای پروردگار میرسند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، از همین عامل برای تثبیت ایمان به معاد در دلهای مسلمانان بهره میبرد. آن حضرت به عبدالله بن مسعود فرمود: یابن مسعود! قَصِّرْ اَمَلَکَ فَاِذا اَصْبَحْتَ فَقُلْ: اِنّی لَا أمْسِی وَ اِذا اَمْسَیْتَ فَقُلْ اِنِّی لَا اُصْبِحُ وَ اعْزِِمْ عَلَی مُفارِقَةِ الدُّنیا وَ اَحِبَّ لقاءالله.1 آرزویت را کوتاه گردان و چون صبح شد، بگو: من روز را به شب نخواهم رساند و چون شب درآمد، بگو: من تا صبح زنده نخواهم بود و بر جدا شدن از دنیا مصمم باش و دیدار خدا را دوست دار. ایشان در روایتی دیگر فرمود: مَنْ اَحَبَّ لقاءالله اَحَبَّ اللهُ لِقاءَهُ وَ مِن کَرِهَ لقاءالله کَرِهَ اللهُ لِقاءَهُ..2 هرکس دیدار خدا را دوست بدارد، خدا نیز دیدار او را دوست خواهد داشت و هرکس از دیدار خدا ناخرسند باشد، خدا نیز از دیدار او ناخرسند خواهد شد. خداوند در قرآن کریم در اینباره به پیامبر دستور میدهد: قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ اْلآخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ. (بقره:94) [ای پیامبر! به یهودیان] بگو اگر [آنچنانکه ادعا میکنید] سرای دیگر در نزد خدا مخصوص شماست، نه دیگر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید. بر این اساس، هرکس مشتاق دیدار خدا باشد، فقط خدا را میخواهد نه غیر او را و باید باور به معاد و زندگی پس از مرگ را در خود تقویت کند و هر آن، منتظر فرارسیدن لحظه عروج باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مبدأ و معاد اعتقاد راسخ داشت. ازاینرو، سیره و روش آن حضرت در اینباره، برای پیروان ایشان آموزنده است. خدای سبحان، همواره با واژههای «یوم» و «یومئذٍ»؛ یعنی «روز» و «آن روز» اهمیت معاد را به پیامبر گوشزد میکند و به ایشان هشدار میدهد: اگر از صراط مستقیم فاصله میگرفتی، به تو جزای این جدایی و دوری را میچشاندیم و عذاب تو را در دنیا و آخرت دو چندان میکردیم؛ (اسراء: 75)
ازاینرو، رسول خدا صلی الله علیه و آله در سخنها، استدلالها و برخوردها و در همه شرایط، زمانها و مکانها، همواره به یاد معاد بود و آن را مطرح میکرد و مردم را نیز به یاد معاد و قیامت میانداخت.1 آن حضرت برای بیان معادباوری خویش، دو انگشت سبابهاش را کنار هم میگذاشت و میفرمود: «انا وَالسَّاعةُ کَهَاتَیْنِ؛ من و قیامت مانند این دو انگشتیم (یعنی من از قیامت دور نیستم و همواره به یاد آن هستم).2
شیخ مفید، در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
آنگاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله از وقوع قیامت خبر میداد, مانند کسی که از تهاجم ناگهانی سپاه نیرومند، مسلّح و بداندیش دشمن گزارش دهد، با حالتی جدی و احساس خطر سخن میگفت. همچنین، آنگاه که از دوزخ سخن به میان میآمد، گونههای مبارک آن حضرت به سرخی میگرایید.3
با توجه به فضائل بی نظیر زیارت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، سایت تبیان در کنار سایر رسانه ها طی طرحی سراسری فضایی را آماده می کند تا عاشقان کوی دوست، از هر جای عالَم که هستند، قلوب خود را به یکدیگر گره زده و راهیِ حریم پاک نبوی نمایند، که:
گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی
فضلیت زیارت پیامبر رحمت
در حق تمامى مردم به خصوص حاجیان مستحبّ موکد است، مشرّف شدن به زیارت روضه مطهّره و آستانه منوّره فخر عالمیان حضرت سیّد المرسلین محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله. و ترک زیارت آن حضرت، باعث جفا در حق او در قیامت است.
در کتابهای سیره و تاریخ از اتفاقاتی یاد شده است که در زندگی رسول اکرم(ص) واقع شده اند که خود این وقایع یا حواشی مربوط به آنها موجب طرح برخی سوالات و شبهاتی شده اند یا برخی قسمت های این حکایت ها بعدها مورد سوء استفاده دشمنان واقع گشته اند. مناسب است که ضمن اشاره مختصر به این قبیل وقایع پاسخ های داده شده نیز مورد اشاره قرار گیرد تا زمینه هرگونه بهره برداری های ناروا از بین برود.
الف)داستان شق صدر
در برخی از کتاب های سیره آمده است وقتی حضرت محمد(ص) در میان قبیله بنی سعد در نزد حلیمه سعدیه بود موضوع شق صدر برایشان رخ داد. این داستان را مسلم در صحیح، ج1، ص 101 و 102 و ابن هشام در سیره، ج1، ص164 و 165 و طبری در ج1، ص575 و دیگران نیز نقل کرده اند.
راغب اصفهانی میگوید: ریشه وحی به معنای اشاره تند و سریع است، از این رو هر کاری که به سرعت انجام گیرد وحی نام دارد و این ممکن است در کلامی رمزی و کنایهای باشد.
در اصطلاح، الهامات غیبی خدای سبحان به فرستادگان خویش را وحی میگویند.
وحی به معنای "وحی رسالی" شاخصه ی نبوت است و بیش از هفتاد بار در قرآن به کار رفته است. خداوند وحی را بر پیامبران خود که آمادگی دریافت وحی را در خود ایجاد نموده بودند می فرستاد.
در این باره امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرمایند: "ان الله وجد قلب محمد افضل القلوب و اوعاها فاختاره"(خداوند قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیراترین قلب ها یافت و آنگاه او را برای نبوت برگزید.)
در مبارک ترین و فرخنده ترین روزی که بر زمین و زمان و عرش و فرش گذشته است نیکوترین و بهترین خلق خدا سینه اش وسعت دریا گرفت و مأمن وحی سرمد الهی شد. فرشته وحی از جانب خالق هستی و حکیم مطلق آفرینش آن که رحمان و رحیم است و مثل و مانند وهمتا ندارد، با دست پُر سوی احمد آمد و در غار حرا بر مصطفی (ص) سلام خدایش را رساند و امر پروردگارش را چنین ابلاغ کرد: که ای پیامبر ما بخوان! بخوان به نام خداوند؛ خداوند عظیم الشان و بلند مرتبه که خلق کرد ... و در آن هنگامه نه تنها وجود محمد (ص) بلکه آفرینش سراسر به وحی پاک الهی شکفت ؛ و محمد امین (ص) آن روز از جانب حضرت رب العالمین علمدار نور و روشنایی شد تا بر ظلمت و تاریکی بتازد و هرآنچه شرک و خرافه و کژی و نابایستگی است را به نور کلام الهی بتاراند. در آن هنگامه زمین و آسمان شکفت از باز شدن دوباره زیباترین پنجره های آسمانی و عرشی به روی هستی. خداوند عالم از سر لطف و با حکمت اَتَمِّ خود اراده فرمود پرچم هدایت مخلوق از جانب «ربِّ ودود» به دست محمد امین (ص) سپرده شود؛ او که حنیف بود و خدا پرست، او که امین بود و درست کردار، خوش خلق و خوش گفتار، از سیمایش نور الهی می تابید، کلامش عطرآسمان داشت؛ او که مدرسه نرفته و خط ننوشته بود اما به غمزه مسئله آموز صد مدرس بود و هست و خواهد بود محمد(ص) آمد و از سوی خداوند مامور شد تا بگوید: ای مردمان همه عالم! بگویید که خداوند یگانه است و جز او خدایی نیست تا رستگار شوید. آمد تا شب جهل و ظلم و ستم کاری به روز دانایی و عدل و قسط و وفاداری و فتوت و جوانمردی بدل شود. محمد بن عبدا...(ص) آن حبیب خدا، از غار حرا و کوه طور با کلام و وحی سرمد الهی سوی مردم جاری شد، وجود نورانی اش به نور قرآن، نورانیت الهی یافت و از آن روز و از پس آن چله نشینی و از آن گاه که در چهل سالگی از سوی خداوند، آن خالق بی همتا، برانگیخته شد و مهر نبوت بر شانه های حضرت جای گرفت تا امروز و تا فردا که جامه زیبای فرج به اذن الهی بر وجود مطهر قائم آل محمد(عج) پوشانده شود و تا آن گاه که اسرافیل در صور بدمد و نشئه این دنیایی به اذن الهی به پایان رسد و حیات واقعی انسان در سایه بیکران حیات ابدی خداوند آغاز شود همچنان پیام یکتا پرستی، توحید و ارتقاء دم به دم انسان ها از نای وجود رسول ا... (ص) برجان زمین و زمان و تمام هستی جاری خواهد بود و هزاران هزار شکر و سپاس و به عدد تمامی قطرات باران که از اول عالم تا آخر عالم باریده خدا را سپاس و به عدد میلیون ها میلیون ستاره و کهکشان خدا را سپاس که بر مخلوقش منت گزارد و بعد از برانگیختن رسولان متعدد و پیامبران اولوالعزم در اعصار مختلف، دوباره پنجره وحی الهی را به سوی بهترین خلقش گشود و محمد مصطفی(ص) را برای هدایت خلقش به سوی بهترین ها برانگیخت و به واسطه وجود آن دُرّ بی مثال عالم وجود، نعمت را و حکمت را و دین پاک سرمد را و هدایت اَکمَل و دین خاتم را، به مخلوق هدیه فرمود و محمد (ص) شد رسول خاتم و دینش دین خاتم و اکمل . و راهش گشوده به روی هر انسان حق مدار و حق جو و آزاده.
هدف متعالی خدای سبحان از ارسال انبیاء، همواره برپایی قسط و عدل و ایجاد بصیرت و روشنائی در اجتماع بشری بوده است. با گسترش علوم نزد انسان و طی دوران تکامل بشر، صحت گفتار و صداقت ادّعای انبیای عظام الهی که حاملان وحی و سفیران هدایتاند؛ بیش از پیش فروغ بیشتری می یابد.
شعاع تابناک نبوت رسول گرامی اسلام (ص) که جامع تمامی رهاوردهای انبیای الهی محسوب می شود، جان تشنه بشریت را در ظلمتکده پر نشیب و فراز امروزی سیراب و همچون شهدی شفابخش قلوب مریض انسان ها را مداوا می کند.
به یُمن فرا رسیدن سالروز بزرگترین تحوّل تاریخ بشری،عید بعثت پیامبری که برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شد، گوهر جان را با زلال حکمت و فرزانگی مفسّر عالی مقدار قرآن کریم، « حضرت آیت الله جوادی آملی» شستشو می دهیم.
تحقیق عالم و آدم، مهمترین رهاورد انبیاء
مهمترین رهاورد انبیاء و همچنین سیّد آنان وجود مبارک رسول گرامی (ع)،تحقیق عالم و آدم است؛ این تحقیق دو عنصر محوری (تفسیر) و (تغییر) را به همراه دارد. یک محقّق کارش این است که مورد عمل را به خوبی بررسی می کند و اگر آن مورد عمل برابر با قانونمندی عالم حرکت می کرد، آن را حفظ می کند و اگر در خِلاف قانونمندی نظام حرکت می کرد، آن را دگرگون می کند و به جای اصلی اش بر می گرداند. جهان و انسان به وسیله انبیاء تحقیق شدند. یعنی انبیاء آمدند، جهان را به آن وضع اوّلی اش تفسیر کردند و دگرگون کردند، انسانها را با آن وضع اوّلی شان تفسیر کردند و تغییر دادند. اگر کسی مفسّر محض باشد، محقّق نیست و اگر کسی مُغیّر محض باشد، محقّق نیست. محقّق کسی است که بر اساس حقّ، بینش بدهد و بر اساس حقّ،منش ایجاد کند. آن که تفسیرش بی تغییر است یا تغییرش با تفسیر صحیح همراه نیست، او محقّق ناب نیست.
آنچه در پی میآید بیان 100 خصلت از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم(ص) است که بازگوکننده بخشی از سلوک فردی و اجتماعی و سبک زندگی آن حضرت میباشد.
بیشک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیهکریمه «و لکم فی رسولالله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
2-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
چون قضای حق رضای بنده شد
حکم او را بنده خواهنده شد
بهر یزدان میزند، نی بهر گنج
بهر یزدان میمرد، نه از خوف و رنج
هست ایمانش برای خواست او
نی برای جنت و اشجار و جو
(مثنوی- دفتر 3- 1911- 1910- 1906)
آی کسی که در عمرت زیاد صلوات بر ما می فرستادی، حالا موقع تلافی ما است.
گفت: مرا داستانی است. پدری داشتم در همین سفر در بین راه مریض شد و بالاخره محتضر شد، دیدم وضعش خیلی سخت است، مثل قیر سیاه شده است، آثار عذاب از او آشکار است، ناله می کند و می گوید سوختم آتش است .
پناه به خدا بردم، گفتم خدایا پدرم در این حال نمیرد، برای من رسوائی است . بعد طولی نکشید در آن لحظات آخر دیدم عوض شد. کم کم روی سیاه، سفید و روشن شد. قیافه گرفته و ناراحت، متبسم و آرام گردید و با کمال آرامش و امنیت از دار دنیا رفت .