امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

پناه گاه مسلمانان در سختی ها، پیامبر خدا و پناه پیامبر، خداوند بود. ابو سعید خدری می گوید: در جنگ احزاب چون کارزار دشوار شد، به پیامبر گفتیم آیا دعایی هست که با آن خدا را بخوانیم تا آتش جنگ فروکش کند؟ فرمود: آری. چنین بخوانید: خدایا! از این بی حفاظتی ما را بپوشان و این ناآرامی ها را به آرامش تبدیل کن.1 سپس پیامبر خود بر فراز کوه فتح رفت و فرمود: یا صَرِیخَ الْمَکْرُوبِینَ وَ یا مُجِیبَ المُضْطَرِّینَ وَ کاشِفَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ أَنْتَ مَوْلایَ و وِلِیِّی و وَلِیُّ آبائِیَ الْأَوَّلِینَ إِکْشِفْ عَنّا غَمَّنا وَ هَمَّنا وَ کَرْبَنا إِکْشِفْ عَنّا کَرْبَ هؤُلاءِ الْقَوْمِ بِقُوَّتِکَ وَ حَوْلِکَ وَ قُدْرَتِکَ.2 ای فریادرس غمگینان و ای اجابت کننده بیچارگان و برطرف کننده اندوه بزرگ، تو مولای من، سرپرست من، سرپرست پدران پیشینم هستی. غم ما، نگرانی ما و اندوه ما را برطرف کن. اندوه این قوم را با قوت، نیرو و قدرتت برطرف ساز. وقتی مسلمانان در جنگ حنین میدان جنگ را رها کردند و گریختند، نخست پیامبر به واسطه عمویش، عباس آنان را فرا خواند. سپس چنین شکوه کرد: «ای خدای بزرگ! تو را می ستایم و به تو [از این قوم ]شکایت می کنم و از تو یاری می جویم.» جبرئیل نازل شد و گفت: ای رسول خدا! خدا را به جملاتی خواندی که پیش از این موسی دعا کرد و خدا برای او دریا را شکافت و او را از دست فرعون نجات داد. آن گاه پیامبر خدا به یاری الهی، مشتی خاک طرف سپاه دشمن پاشید و فرمود: «زشت باد روی شما.» به معجزه الهی، سپاه دشمن از هم گسیخت و مسلمانان بازگشتند و جنگ به سود سپاه اسلام پایان یافت.



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/27 ] [ 23:14 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


به گفته انس بن مالک، آن حضرت، جنگ را با این دعا آغاز می کرد: أَللّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَ نَصِیرِی بِکَ أَحُولُ وَ بِکَ أَصُولُ وَ بِکَ اُقاتِلُ.1 بار خدایا! تو پشتیبان و یاری رسان من هستی. به یاری تو دشمن را دفع و به آنان حمله و به کمک تو جنگ خواهم کرد. پیامبر به مناسبت هر جنگی، نیایش ویژه ای داشت. برای نمونه، در آغاز جنگ بدر که مسلمانان ناتوان بودند، پیامبر برای آنان پیش از جنگ چنین دعا کرد: خدایا! این جماعت پیاده هستند، سوارشان کن. برهنه هستند، آنان را بپوشان. گرسنه هستند، سیرشان کن. سلمة بن اسلم می گوید: «این دعای پیامبر مستجاب شد و مسلمانان پس از پیروزی، سیر و سواره شدند و با لباس برگشتند».2



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/27 ] [ 23:13 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر هرگاه می خواست گروهی را به جنگ بفرستد، برای آنها دعا می کرد.1 همچنین برخی دعاهای نبوی، شامل همه مسلمانان حاضر در نبرد بود. گاه ایشان می فرمود: إِکْشِفْ هَمِّیَ وَ کَرْبِی فَقَدْ تَری حالِی وَ حالَ أَصْحابِی.2 اندوه و گرفتاری را از ما برهان؛ تو که حال پریشان من و یارانم را می بینی. در غزوه بدر که شمار مسلمانان اندک بود، پیامبر خدا را چنین خواند: بارالها! به وعده نصرتی که به من دادی، وفا کن. اگر این گروه کشته شوند، تو هرگز در زمین عبادت نخواهی شد.3 نظیر این دعا، در روزهای پایانی محاصره مدینه در جنگ احزاب و در دقایق نخست غزوه حُنین هم از پیامبر شنیده شد.



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/26 ] [ 23:13 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد بن عبداللّه  صلی الله علیه و آله پیش از آنکه به پیامبری برانگیخته شود، با خدا اُنسی دیرینه داشت. یک ماه عبادت در سال در غار حرا، نشانه بندگی مخلصانه آن حضرت است. ایشان هنگامی به رسالت مبعوث شد که در حال عبادت بود. با آنکه خداوند، گناه پیش و پس او را بخشیده و جایگاه والایش را در بهشت به او نمایانده بود، ولی هیچ شب را بدون جبین سایی در پیش گاه حق، صبح نکرد. او می خواست با بندگی خویش، از خدا تشکر کند. سخن گفتن، نگریستن، امر و نهی کردن و حتی نفس کشیدن او برای خدا بود. اگر به جنگ می رفت و شمشیر می زد، از پی حق و برای حق بود. جنگ برای خدا، نشانه بندگی است. حضرت در جنگ نیز یاد خدا و عبادت را فراموش نمی کرد و اگر فرصتی می یافت، سر به سجده می گذاشت یا دست به دعا برمی داشت. امام علی علیه السلام درباره صحنه های جنگ بدر چنین می گوید: در آن روز قدری جنگیدم. آن گاه به سرعت بازگشتم تا از احوال پیامبر آگاه شوم. دیدم در سجده است و پیوسته می گوید: «یا حَیُّ یا قَیُّومُ به میدان برگشتم. وقتی بار دوم نزد پیامبر رفتم، هم چنان می گفت: «یا حَیُّ یا قَیُّومُ.» مشغول جنگ شدم و دوباره برگشتم. دیدم حضرت در همان حال است و همان جمله را می گوید. چنین بود که خداوند پیروزی را نصیب پیامبر کرد.1



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/25 ] [ 23:6 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


شش سال از اخراج پیامبر از سرزمین وحی می گذشت و نظام اسلامی دوران بالندگی و قدرت خود را تجربه می کرد که پیامبر در سفری مذهبی ـ سیاسی، برای زیارت خانه خدا، از مدینه به مکه رفت. خانه خدا همچنان در اسارت کافران قریش بود و این حرکت پیامبر، خطری برای قریشیان به شمار می رفت. آنان از ورود مسلمانان به مکه جلوگیری کردند، ولی حاضر شدند با پیامبر قرارداد صلح ده ساله امضا کنند. ظاهر مفاد این صلح نامه برای مسلمانان خوشایند نبود؛ زیرا امتیازهایی را به مشرکان می بخشید، ولی پیامبر با وجود منش همیشگی خویش که به نظر اصحاب در جنگ ها و قراردادها توجه می کرد، این بار به دلیل مصلحت بزرگی که در پس این قرارداد بود، بدون جلب نظر یاران خویش، آن را امضا کرد. تاریخ نگاران از این ماجرا این گونه یاد کرده اند: «این صلح تمام نشد، مگر پس از اعتراض بسیاری از مسلمانان. آنها به پیامبر مراجعه کرده و می خواستند که با این شروط، صلح را قبول نکند. مخصوصا عمر و چند نفر دیگر همواره معترض بودند».1 جالب اینجاست که قرآن از صلح حدیبیه با عنوان «فتح مبین؛ پیروزی روشن» (فتح: 1) یاد می کند. صلح نامه حدیبیه، نشان دهنده صلح دوستی پیامبر است. آن حضرت حاضر شد همه دشمنی های مشرکان را برای دست یابی به آرامشی پایدار نادیده بگیرد و هجده سال دشمنی و کینه توزی آنان را فراموش کند تا به هم زیستی مسالمت آمیز با کافران دست یابد. دلاور مرد سپاه اسلام، علی علیه السلام نیز که شاگرد مکتب نبوی بود، به فرماندهان خود سفارش می کرد صلح را از دشمن بپذیرید و می فرمود: من صلح را تا زمانی که مایه وهن و سستی اسلام نباشد، کارسازتر از جنگ یافته ام.2 آیه 61 سوره انفال به مسلمانان فرمان می دهد: اگر دشمن پیشنهاد صلح داد، شما بپذیرید. اگرچه دشمن در تقاضای خود صادق نباشد یا این که آتش بس برای مقطعی کوتاه باشد. مسلمانان باید بدون قید و شرط آن را بپذیرند. حق تعالی در آیه 62 همین سوره می فرماید: اگر بخواهند با پذیرش و درخواست صلح، شما را فریب دهند، خدا برای شما کفایت می کند.



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/24 ] [ 23:4 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


عرب، با جنگ اُنسی دیرینه داشت و علاقه آنان به نبرد شهره آفاق بود. پیامبر، جنگ دوستی آنان را مهار کرد و «روحیه جهاد» و «شهادت طلبی» را در ایشان پروراند و به آنان آموخت که جنگ خواهی ارزش نیست. آن حضرت در جنگ احزاب به یارانش چنین فرمود: ای مردم! جنگ و ملاقات با دشمن را آرزو نکنید، بلکه از خدا عافیت بطلبید. اگر ناچار به جنگ دعوت شدید، شکیبایی را پیشه خود سازید.1 مسلمانان این سخن را در نبردهای گوناگون از پیامبر شنیده بودند: «لا تَتَمَنُّوا الْعَدُوَّ؛ آرزوی جنگ نداشته باشید».2



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/23 ] [ 23:4 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


در طول سیزده سال نخست بعثت، آیه های بسیاری درباره جهاد نازل شد تا مسلمانان آهسته آهسته با این واجب الهی آشنا شوند، ولی از سال دوازدهم بعثت تا هنگام وفات پیامبر، آیه های بسیاری درباره اهمیت جهاد نازل شد. شمار آیه های مربوط به جهاد، 260 آیه است، یعنی 45 درصد کل قرآن.1 بیشترین آیه های مربوط به این موضوع، در سال سوم هجرت نازل شده است.2 برخی آیه ها به رفتار مسالمت آمیز با مشرکان فرمان می دهد و بخش دیگر، مسلمانان را به برخورد شدید با آنان وا می دارد. آیه های صلح طلبانه، معمولاً در دوران بعثت و سال های نخست هجرت نازل شد. برای نمونه، آیه های 61 و 62 سوره انفال به پیامبر فرمان می دهد با مشرکان صلح کند و اگر آنان پیشنهاد صلح کردند، مسلمانان بپذیرند. این آیه در جریان غزوه بدر، در سال دوم هجرت نازل شد.3 به دنبال آن، پیامبر خدا به مشرکان چنین گفت: «ای قریشیان! من نمی پسندم که با شما درگیر شوم و آغازگر نبرد باشم. پس مرا رها کنید و بازگردید.» البته قریشیان نپذیرفتند و جنگ آغاز شد. آیاتی که مسلمانان را به کشتن و جنگ با مشرکان تشویق می کند، در سوره های محمد، حج، توبه (برائت) و... دیده می شود.



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/23 ] [ 23:0 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد بن عبداللّه  صلی الله علیه و آله پیش از آنکه به پیامبری برانگیخته شود، با خدا اُنسی دیرینه داشت. یک ماه عبادت در سال در غار حرا، نشانه بندگی مخلصانه آن حضرت است. ایشان هنگامی به رسالت مبعوث شد که در حال عبادت بود. با آنکه خداوند، گناه پیش و پس او را بخشیده و جایگاه والایش را در بهشت به او نمایانده بود، ولی هیچ شب را بدون جبین سایی در پیش گاه حق، صبح نکرد. او می خواست با بندگی خویش، از خدا تشکر کند. سخن گفتن، نگریستن، امر و نهی کردن و حتی نفس کشیدن او برای خدا بود. اگر به جنگ می رفت و شمشیر می زد، از پی حق و برای حق بود. جنگ برای خدا، نشانه بندگی است. حضرت در جنگ نیز یاد خدا و عبادت را فراموش نمی کرد و اگر فرصتی می یافت، سر به سجده می گذاشت یا دست به دعا برمی داشت. امام علی علیه السلام درباره صحنه های جنگ بدر چنین می گوید: در آن روز قدری جنگیدم. آن گاه به سرعت بازگشتم تا از احوال پیامبر آگاه شوم. دیدم در سجده است و پیوسته می گوید: «یا حَیُّ یا قَیُّومُ به میدان برگشتم. وقتی بار دوم نزد پیامبر رفتم، هم چنان می گفت: «یا حَیُّ یا قَیُّومُ.» مشغول جنگ شدم و دوباره برگشتم. دیدم حضرت در همان حال است و همان جمله را می گوید. چنین بود که خداوند پیروزی را نصیب پیامبر کرد.1



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/22 ] [ 22:58 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


پاداش صبرپیشگی، نقش مهمی در افزایش آستانه بردباری انسان دارد. بر همین اساس، کنترل پاداشی عبارت است از مهار کردن موقعیت ناخوشایند و مدیریت کردن آن از راه به یادآوری این نکته که سختی ها و تحمل آنها پاداش دارد. انجام دادن هر کاری بدون مزد، تحمل ناپذیر است، ولی اگر کارها با پاداش همراه باشد، تحمل پذیر خواهد بود. پاداش، منبع تقویت کننده ای است که توان انسان و انگیزه او را افزایش می دهد. هرچه پاداش، بزرگ تر باشد، اثر تقویتی آن نیز بیشتر خواهد بود. حوادث ناخوشایند، بدون پاداش نیستند. بخش بزرگی از بی تابی ما، به دلیل بی توجهی به «پاداش داشتن» مصیبت هاست. وقتی سختی ها بدون پاداش ارزیابی شوند، میزان فشار روانی به شدت افزایش می یابد. فرض کنید شما با موقعیت آزاردهنده ای روبه رو هستید که خوشی و لذت را از شما گرفته و هیچ پاداش جبران کننده ای نداده است. از میان رفتن خوشی، ورود ناخوشی و جبران نشدن آن، از عوامل افزاینده فشار روانی به شمار می آیند، ولی اگر مصیبت ها پاداش داشته باشند و شما به پاداش داشتن آن توجه پیدا کنید، از میزان فشار روانی تان کاسته خواهد شد. بنابراین، توجه به پاداش، یکی از شیوه های کاهش تنیدگی است. پیامبر در این باره می فرماید: لَوْ تَعْلَمُونَ ما ذُخِرَ لَکُمْ، ماحَزِنْتُمْ عَلی ما زُوِیَ عَنْکُمْ.1 اگر آنچه را برای شما ذخیره شده می شناختید، بر آنچه از شما گرفته شده است، غمگین نمی شدید. علت بیان اجر بردباری در آموزه های دینی، توجه دهی مردم به پاداش آن است. مهم این است که اصل پاداش داشتن سختی ها را نباید فراموش کرد یا دست کم گرفت. ابن مسعود می گوید: روزی در خدمت پیامبر خدا بودیم که حضرت تبسم فرمود. به ایشان عرض کردم: ای پیامبر خدا! چه شد که تبسم کردید؟ حضرت فرمود: عَجِبْتُ لِلْمُؤمِنِ وَ جَزَعِهِ مِنَ السُّقمِ، وَ لَو یَعْلَمُ ما لَهُ فِی السُّقْمِ مِنَ الثَّوابِ لَأَحَبَّ أنْ لایَزالَ سَقِیما حَتّی یَلْقی رَبَّهُ عَزَّوَجَلَّ.2 درشگفتم از بی تاب شدن مؤمن به خاطر بیماری. اگر او می دانست بیماری چه پاداشی برای او دارد، دوست داشت که همواره بیمار باشد، تا هنگامی که پروردگارش را دیدار کند. در اینجا نیز بر نقش شناخت تأکید شده است. پاداش های سنگین برای بردباری، یک واقعیت است و درک و شناخت آنها سبب تحمل پذیر شدن موقعیت های بسیار سخت می شود.



دسته:

تاریخ : [ 1395/4/21 ] [ 18:18 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X