اشاره:
امام ابوعبدالله (ع ) بیاناتى قاطع و حجتهائى رسا دارد که طى آنها حق را آشکار ساخته و عذر طرف را بریده است و ما در اینجا قسمتهائى از آنها را که در واقع گوشهی دیگرى از حیات علمى امام است و مملو از عبرتها و پندها ست و هیچ مسلمانى از دانستن آنها بى نیاز نیست، مى آوریم .
ابوخنیس کوفى مى گوید:
در مجلس امام صادق (ع ) حضور داشتم . عده اى از مسیحیان هم در آنجا بودند . آنان مدعى بودند که موسى و عیسى علیهما السلام و محمد (ص ) در فضیلت برابرند, چون هر سه داراى شریعت و کتاب آسمانى بوده اند.
امام صادق (ع ) فرمود: حضرت محمد (ص ) با فضیلت تر و داناتر است و خداوند آنقدر که به او علم و دانش داده , به دیگران نداده است .
1- ما تقرب العبد الی الله بشیء افضل من سجود خفی
ترجمه:
هیچ کس به چیزی بهتر از سجده نهان ، به خدا تقرب نمیجوید .
منبع: کنز العمال ، ج 3 ، ص 24 ، ح 5269
2- ما اوذی احد مثل ما اوذیت فی الله .
ترجمه:
هیچ کس آن قدر که من در راه خدا اذیت دیدم ، اذیت نکشید
منبع: کنز العمال ، ج 3 ، ص 130 ، ح
سالها پیش که مرتب تر از امروز خدمت استاد ارجمندم حضرت آیت الله حاج سید محمد علی روضاتی - حفظه الله من جمیع البلیات - می رسیدم، از ایشان شنیدم که مرحوم امیری فیروزکوهی، شاعر و محقق برجسته کشورمان، مقاله ای در باره غلط بودن تعبیر «پیامبر اسلام» در مجله دانشکده الهیات مشهد نوشته است.
شنیدن این که این تعبیر، تعبیر نادرستی است ابتدا برایم نامأنوس بود، و اما به ویژه بعد از مطالعه آن مقاله، دریافتم که حق با آن شاعر فرهیخته و استاد ارجمند بنده بوده و هست. ایشان اصرار داشت که سخن مرحوم امیری درست است و ما نباید این تعبیر را که بسیار غلط و ساخته دست مستشرقان است در هیچ کجا بکار ببریم.
مع الاسف شاهدیم که بی دقتی ما دامنه اش چندان وسیع است که بسیاری از نویسندگان ما از آن در عناوین کتابهایشان استفاده کرده اند.
به علاوه طی سالها شاهد بوده و هستیم که در بیشتر متن هایی که در صدا و سیما خوانده شده یا در مطبوعات درج می شود همیشه از این ترکیب نادرست استفاده می شود. در حالی که قدسیت کلمه رسول خدا (ص) بسیار روشن و واضح و نادرستی تعبیر پیامبر اسلام با اندکی تأمل قابل درک است.
مدینه حال و هوای غریبی دارد. چندی است که شهر پیامبر(ص) ، مونس اشک و آه شده است و خاطره خنده و تبسم را از یاد برده است.
از آن هنگام که کاروان بزرگ حج ، از زیارت خانه خدا باز گشتهاند،
هر لحظه سیمای ملکوتی پیامبر(ص) افروختهتر میشود و سرو بلندش، پس از یک عمر تلاش و پیکار، خمیدهتر.
گویا در همین روزها پیک الهی برای او پیام آورده است که ای محمد :
«تو میمیری، دیگر مردمان نیز میمیرند.» (زمر 30)
در حالی که دست بر شانه علی(ع) دارد، راهی «قبرستان بقیع» میشود، تا در واپسین لحظات، برای اسیران خاک، طلبِ آمرزش کند.
با قدمهایی شمرده، وارد «بقیع» میشود. با نگاهی مهربان یک یک قبرها را از نظر میگذراند و برایشان «فاتحه» میخواند.
على علیه السلام گوید: جبرئیل در بیمارى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم که بر اثر آن از دنیا رفت هر روز و هر شب به نزد او مى آمد، و مى گفت : خداوند به تو سلام مى رساند و مى گوید: چگونه اى ، در حالى که او خود به تو آگاه تر است ، ولیکن مى خواهد شرافت و کرامت تو را بر مردمان افزون کند، و مى خواهد عیادت بیمار را در میان امت تو سنت و امر پسندیده اى بگرداند، و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم اگر دردى مى داشت ، به او مى گفت مى بینى درد دارم . و جبرئیل مى گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم بدان که خداوند به تو سخت نمى گیرد، در حالى که هیچیک از آفریدگان را به اندازه تو دوست ندارد، ولیکن دوست مى دارد، صدایت ، و دعایت را بشنود، تا در هنگام ملاقات با او مستوجب درجات و مقاماتى که براى تو در نظر گرفته است قرار گیرى . و اگر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم راحت بود و دردى نداشت ، پاسخ مى داد: مى بینید که راحت هستم و دردى ندارم ، و جبرئیل مى گفت : پس خداى را سپاس گوى ، زیرا خداوند دوست دارد سپاس شود، و شکرش افزون گردد.
على علیه السلام افزود: و جبرئیل در زمان مقررى که فرود مى آمد بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وارد شد، ما فرود آمدن او را احساس کردیم ، پس هر آنکه در خانه بود از خانه خارج گردید، بجز من ، در این هنگام جبرئیل عرضه داشت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم خداوند به تو سلام مى رساند، و از تو سؤ ال مى کند، در حالى که او به تو آگاه تر است ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: من از دنیا مى روم ؛ جبرئیل گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم بشارت باد، زیرا خداوند اراده نمود در عوض آنچه مى بینى ، کرامتى را که براى تو مهیا نموده است ابلاغ کند.
على علیه السلام وارد قبر گردید، و چهره مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را گشود، قطرات درشت اشک مانع آن مى شد که دیدگان حضرتش چهره دوست و حبیب را درست ببیند، چه لحظه اى دردناک است این لحظه ، لحظه اى که آرزو دارد، جان به همراه آن دردناکش از بدن خارج گردد، شعاع دید على علیه السلام از لابلاى پرده اشک گذر کرده خود را به چهره حبیبش مى رساند، تا آخرین وداع را بنماید، او در این لحظه ناچار است ، همه وجود خود را به خاک بسپارد، چه واجب دردناکى است ، که رگه هاى قلبش را پاره مى کند، او خود را براى هجرانى ابدى که در دنیا دیگر، ملاقاتى ندارد، آماده مى کند: با نگاهى اشک آلوده و آمیخته با حسرت ، که نمى تواند حتى یک لحظه آن را به دیگر سوئى کشاند، اندوه بزرگ خود را ابراز مى دارد:
“باءبى انت و امى یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة والنباء و اخبار السماء خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواک ، و عممت حتى صار الناس فیک سواء، و لو لا انک امرت بالصبر، و نهیت عن الجزع ، لانفدنا علیک ماء الشئون و لکان الداء مما طلا، و الکمد محالفا، و قلا لک ، و لکنه مالا یملک رده ، و لا یستطاع دفعه ، بابى انت و امى ، اذکرنا عند ربک ، و اجعلنا من بالک : “
در اینجا پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها که بضعة الرسول است (1) و به تعبیر امام على (علیه السلام) بقیة النبوة (2) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است. (3)، بیان می شود.
او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدین و عین الحجة است. (4)
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها. » (5)
او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله وسلم) بوده و هم در کنار پیامبر و حضرت امیر(علیه السلام) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدکیه (6) و خطبهاى که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند (7) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىکنند از جمله آنها عبارتند از:
بنا بر آنچه در متون معتبر تاریخی آمده است، دشمنان اسلام; اعم از مشرکان، کافران و یهودیان، بارها برای ترور پیامبر گرامی اسلام تلاش های مذبوحانه ای انجام داده اند که تمامی آن تلاش ها با شکست روبه رو شده است. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: و َیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ(الأنفال/30)
خدای متعال به حکم آیه شریفه: وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ (مائده/67)، پیامبر خود را از گزند و آسیب در امان نگه داشت تا آن حضرت ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ رسالت مقدس خویش را به انجام رسانَد و پایه های دین مبین اسلام را مستحکم سازد.
اما دشمنی آن نابکاران، که در اعماق جان ناپاکشان ریشه داشت، پس از رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) نیز ادامه یافت، چندان که در طول قرون متمادی، بارها تلاش کردند تا قبر مبارک آن حضرت را نبش کنند و پیکر مطهّر ایشان را بربایند، اما اراده و خواست الهی چنین بود که آن حضرت را پس از رحلتش نیز در پناه خویش مصون و محفوظ بدارد.
در این نوشتار، دو مورد از این تلاش های مذبوحانه را، که در منابع تاریخی و کتب معتبر بدان اشاره شده، بررسی می کنیم:
وقتی این خبر به ابوبکر رسید، پیش آمد تا جلوی در مسجد رسید، در حالی که عمر مشغول صحبت با مردم بود و متوجه حضور او نشد. او وارد حجره عایشه شد که جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوشه ای از آن نهاده شده و بُرد قرمز رنگی بر روی آن کشیده شده بود. ابوبکر پارچه را کنار زد و صورت پیامبر را بوسید. سپس پارچه را برگرداند و از حجره خارج شد، در حالی که عمر هنوز با مردم سخن می گفت. ابوبکر او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای عمر، تو را به پیامبر ساکت باش، اما عمر می خواست که همچنان صحبت کند!، ابوبکر رو به مردم کرد و پس از حمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم، آگاه باشید که هر کس محمد را می پرستیده، محمد فوت کرده است و هر کس که خدا را عبادت می کرده، همانا او زنده است و هرگز نمی میرد. سپس این آیه را خواند: «و ما محمّدٌ الاّ رسولٌ قدْ خلَت مِن قبلِهِ الرُّسُل أَفَإِن ماتَ أَو قُتِل انقَلَبْتُم علی أعقابِکُم وَ مَن یَنْقَلِبْ علی عَقَبَیه فلَن یضُرَّ اللّهَ شیئا و سیجزی اللّه الشّاکرین»(آل عمران :144)؛ محمد، جز فرستاده ای که پیش از او هم پیامبرانی آمده و گذشته اند نیست. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، از عقیده خود برمی گردید؟ و هر کسی از عقیده خود بازگردد، هرگز هیچ زیانی به خدا نمی رساند، و به زودی خدا سپاسگزاران را پاداش می دهد.
عمر که گویی نمی دانست، این آیه نازل شده است، از تعجب دهانش باز ماند.*
*ابن اسحاق، کشف الغمه، ج 4، ص 305
منبع: مجله معرفت، شماره 65، حسین علی عربی؛