پشت عینک دودی مخفی کرد. از پشت عینک خودش را با جایزهی نوبل دید، خندهی شیطانی بلندی کرد و از هتل خارج شد. خیالش راحت بود که کسی او را نمیشناسد. در چند روزی که خبرنگاران خبرگزاریها دورهاش کرده بودند و با اسکورت رفت و آمد میکرد، کسی او را نمیدید. به یاد قدم زنی های سابقش در نیویورک افتاد. میخواست برای یک روز هم که شده خارج از کادر آهنی و پنجرههای دودی، هوای تازه را تجربه کند. در حین راه رفتن به یاد مصاحبهاش با روزنامهی صهیونیستی «هاآرتص» و روزنامهی آمریکایی «وال استریت ژورنال» افتاد. عکسهای پی در پی عکاسان خبری به شوقش افزوده بود.
همان طور که مرد مغرورانه و مطمئن قدم برمیداشت، چشمش به مجلهی نیویورک تایمز در دکهی روزنامهفروشی افتاد که تصویری از برجهای دوقلو را به نمایش گذاشته بود. در کنار آن، مجلهی دیگری بود که مصاحبهای با مایکل مور انجام داده بود؛ در مورد آخرین مستندش از حقیقت حادثهی 11 سپتامبر و دستهای پنهان صهیونیستها. او معتقد بود روزی این راز در سطح جهانی فاش خواهد شد.