امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.


1 - هر پیامبری به طور طبیعی و حتمی دارای معجزه است.
2 - فلسفه و هدف نهائی معجزه، اثبات حقانیت ادعای پیامبر درباره نبوت اوست. لذا پیامبر اسلام - ‏صلی الله علیه و آله - مثل سایر پیامبران دارای معجزه است، یکی از معجزات آن حضرت، معراج است که هم نص صریح قرآنی و هم اتفاق مسلمانان وجود دارد، این‏که معراج چگونه بود، توضیحاتی را ذکر می‏کنیم:
الف) معراج در لغت و اصطلاح:
معراج در لغت به معنای نردبان، آلت عروج، جای بالا رفتن و بلند گردیدن است[1] و در اصطلاح، عروج و صعود بر آسمان‏هاست که ویژه حضرت رسول اکرم - ‏صلی الله علیه و آله و سلم - بود[2].
ب) چگونگی معراج:
در اصل مسأله معراج سخنی نیست، زیرا هم آیات قرآن و هم روایات فراوان بر آن گواهی می‏دهد،اما این‏که معراج جسمانی بوده یا روحانی؟ اکثریت قاطعی از دانشمندان شیعه و سنی، با استفاده از آیات و روایات، قائل به معراج جسمانی حضرت پیامبر - ‏صلی الله علیه و آله و سلم - می‏باشند.
ج) دلایل جسمانی بودن معراج:
1) سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انّه هو السمیع البصیر[3] پاک و منزه است خدائی که بنده‏اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی - که گرداگردش را پربرکت ساخته‏ایم - برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنوا و بینا است.
مفسران در استدلال از آیه فوق برای جسمانی بودن معراج، گفته‏اند: اولاً: خداوند وقتی این واقعه را در کتاب مقدسش بیان می‏کند از خود به تسبیح و تنزیه یاد می‏کند سبحان الذی اسری بعبده و این نشان‏دهنده یک امر فوق‏العاده خطیر و بزرگی می‏باشد، و اگر معراج روحانی بود، امر خطیر و بزرگی شمرده نمی‏شد تا از آن به تسبیح و تنزیه یاد شود.
ثانیاً: اگر معراج حضرت روحانی می‏بود، می‏فرمود: بروح عبده یعنی روح او را سیر دادم[4]. اما این‏که در آیه تعبیر به عبده آمده زیرا متبادر از لفظ عبد همان شخصیت خارجی است که از تن و روان ترکیب یافته است، و در قرآن مجید این لفظ در هویت خارجی به کار رفته است، مانند:
« أرایت الذی ینهی عبداً اذا حلّی»[5] آیا دیدی کسی را که نهی می‏کرد بنده‏ای را وقتی نماز گذارد «و انه لاقام عبداللَّه یدعوه»[6] وقتی بنده خدا برمی‏خاست تا او را بخواند و همچنین است در آیات دیگر... و در سوره نجم از شهود دل، و رؤیت دیده سخن می‏گوید و می‏فرماید: «ما کذب الفؤاد ما رأی»[7]؛ دل آنچه را که دیده دید، تکذیب نکرد
و اگر معراج روحانی بود، بحث از تکذیب دل، توسط دیده بی‏معنی بود.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم - سیره پیامبر

تاریخ : [ 1395/12/26 ] [ 13:22 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

یکى از معجزه هاى پیامبر گرامى اسلام- صلى الله علیه وآله - که نص قرآن ـ در ابتداى سوره ى اسراء و سوره نجم ـ و احادیث فراوان و اتفاق مسلمانان بر وقوع آن دلالت مى کند، معراج آن حضرت است، و آن سیر شبانه ى حضرت از مسجد الحرام به مسجد الاقصى و عروج از آن جا به آسمان ها و عوالم دیگر و بازگشت ایشان در همان شب به جایگاه نخست مى باشد.
سه نظریه عمده در باره جسمانى و یا روحانى بودن معراج وجود دارد:
1. سیر و معراج، جسمانى و در حال بیدارى بوده است؛ 2. هر دو روحانى بوده است؛ 3. سیر از مکه تا بیت المقدس جسمانى و عروج به آسمان ها و ملکوت روحانى بوده است[1].
اکثریت قاطع دانشمندان شیعى و سنى دیدگاه اول را پذیرفته اند. برخى نیز دیدگاه دوم و دسته اى هم نظریه سوم را بیان مى کنند. هر یک از سه گروه، دلیل هایى براى اثبات گفته ى خود ارائه مى کنند که در این جا تنها به برخى از مشهورترین آن ها اشاره مى کنیم:
1. استدلال به آیه ى: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ...)؛[2] پاک و منزه است خدایى که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ که گرداگردش را پر برکت ساخته ایم ـ برد... .
مفسران در استدلال به این آیه براى جسمانى بودن معراج گفته اند: اولا، خداوند در ابتداى بیان این واقعه در کتاب مقدسش، از خود به تسبیح و تنزیه یاد مى کند: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ) و این نشان دهنده ى وقوع یک امر فوق العاده مهم و بزرگ است و اگر معراج تنها روحانى و مربوط به قلب پیامبر- صلى الله علیه وآله - بود، امر مهم و بزرگى به شمار نمى آمد، آن گونه که در بیان آن نیاز به تسبیح و تقدیس باشد.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/12/25 ] [ 13:19 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

یکی از دلایل بر نبوت پیامبران ارئه معجزه از ناحیه پیامبران الهی به پیروان و مردم می باشد.
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درراستای نبوت و پیامبری خویش دارای معجزات متعدد و گوناگونی بود که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود:
1. از حضرت ابی عبدالله (جعفر بن محمد) صادق - علیهما السلام - در حدیثی نقل شده که چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله ـ متولد شد شیطان (از رفتن به) آسمانهای هفتگانه ممنوع شد؛ و شیاطین بواسطه ستارگان رانده شدند، و قریش گفتند: این (نشانه) بپا شدن رستاخیزی است که از اهل کتاب می شنیدیدم آن را ذکر می کردند؛ تا این که گفت: صبح آن روزیکه پیغمبر بدنیا آمده بود، بتها وارد صبح شدند در حالی که همگی برو در افتاده بودند؛ و در آن شب ایوان کسری لرزید وچهارده کنگره اش افتاد، دریاچه ساوه فرو رفت، و آتشهای (آتشکده های فارس) که از هزار سال پیش از آن خاموش نشده بود خاموش شد تا این که گفت: وطاق کسری از میان شکست، و آن قسمت از دجله که پر آب بود شکافته شد (چون سد شکست و آبی که پشت سد جمع شده بود رخنه پیدا کرده سرازیر شد) ، و در آن شب نوری ازطرف حجاز انتشار یافته بعد درخشید تا بمشرق رسید، و تخت هیچ پادشاهی از پادشاهان دنیا باقی نماند مگر این که صبح آن روز وارونه بود و پادشاه هم لال شده بود و آن روز نحن نمی گفت، و علم کاهنین گرفته شد و جادوی جادو گران نابود شد و هیچ شیطانی (از آنها که رفیق کاهنین بودند و اخبار شد و جادوی جادوگران نابود شد و هیچ شیطانی (از آنها که رفیق کاهنین بودند و اخبار را از آسمانها استراق سمع کرده بر فقاشان می رساندند) در عرب باقی نمانده مگر این که از (رفتن نزد) رفیقش ممنوع شد تا این که گفت: آمنه فرمود: بخدا قسم! فرزندم بهدنیا آمد و با دستش خودش را از (افتادن) زمین نگهداری کرد؛ و بعد سر طرف آسمان بلند کرده بآسمان نظر انداخت، سپس از او نوری بیرون آمد که همه چیز برای او روشن شد؛ و در آن پرتو از گوینده ای شنیدم که می گفت، تو سرور و آقای مردمان را بدنیا آوردی، او را محمد نام گذار.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/12/25 ] [ 13:18 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

تمام اعمال، حرکات، سکنات، گفته‌ها و اوصاف نفسانی که سیره و سنت پیامبر نام دارد از طریق وحی انجام می‌گیرد از این رو سنت و سیره آن حضرت حجت است لذا اطاعت از سنت و سیره اطاعت خداوند است، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.»[1]
«کسی که از پیامبر اطاعت کند همانا اطاعت خداوند را نموده» پس بنابراین این دو از هم جدا نخواهند بود، زیرا تمام آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد از ناحیه خداوند است و هرگز از روی هوی و هوس نمی‌باشد، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی[2]» «هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید، آن‌چه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است».
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی[3] «تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم».
و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[4] پس باید آنچه که رسول خدا برای مردم آورده بگیرند و اجراء کنند و آنچه که از او نهی کرده از آن خودداری کنند. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[5] آنچه که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای شما آورده بگیرید و آنچه را که از آن نهی کرده از آن خودداری کنید.»
این آیه سند روشنی برای حجت بودن سنت رسول خدا[6] ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن:
در مورد سیره پیامبر در قرآن بحث گسترده‌ای است ولی ما به طور اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.
دلسوزی نسبت به امت
پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدایت آنها بود که قرآن آن را این گونه بیان می‌فرماید: فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً[7] «شاید جان خود را به دنبال آنان، آن گاه که به رسالت تو ایمان نیاوردند از دست بدهید.»
این نشان از سعی و تلاش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اسلام در هدایت امت دارد تا جایی که خود را در پرتگاه هلاکت و نابودی قرار می‌دهد تا مردم را هدایت کند.
خداوند در جوابی دیگر می‌فرماید: وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ[8]
«بر گستاخی کافران غم مخور، از مکر و حیله آنان بر خود فشار مده.»
باز می‌فرماید: فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما یَصْنَعُونَ[9].
«جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه که انجام می‌دهند آگاه است.»[10]
تطهیر امت اسلامی


دسته: مقالات - زندگی نامه پیامبر اعظم - قرآن و رسالت پیامبر اعظم - سیره حکومتی و سیاسی پیامبر اعظم - سیره پیامبر

تاریخ : [ 1395/12/24 ] [ 12:54 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

پس از فتح مکه، اسلام به سرعت در قبایل عربی و اعرابی گسترش یافت. اکنون قریش کلیددار حرم، مسلمان شده و مکه تحت سلطه‌ی اسلام درآمده بود. بنابراین، دیگر مشکل چندانی بر سر راه اسلام قبایل عرب وجود نداشت. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به بسیاری از سران قبایل مهم نامه نوشت و از آنان خواست تا اسلام را بپذیرند. بسیاری دیگر نیز تسلیم شرایط جدیده شد و عجالتاً اسلام را پذیرفتند. از برخی از آنها نقل شده که وقتی دیدیم همه‌ی «وفود عرب» مسلمان می‌شوند، ما نیز برای این که به عنوان «شرّ العرب» شناخته نشویم مسلمان شدیم.[1]
روشن بود که این اظهار اسلام به هیچ روی، و به تمام معنا، صادقانه نبود بلکه بیشتر قبایل با ملاحظه‌ی اوضاع جدید، چاره‌ای جز پذیرش اسلام نداشتند. از سوی دیگر، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نیز «اسلام» آنان را متفاوت از «ایمان» دانست. آنها فقط «تسلیم» شده بودند اما هنوز اسلام را از عمق «عقل» نشناخته، و طبعاً از عمق «قلب» نپذیرفته بودند.[2] ارتداد بسیاری از قبایل پس از رحلت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ، شاهد عدم اعرابِ نو مسلمان بود. سال نهم، سال «اسلام قبایل» یا سال «وفود»؛ یعنی حضور نمایندگان قبایل در حضور پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای اظهار اسلام بوده است. سیره‌نویسان فهرستی از این «وفدها» یا «هیأت‌های نمایندگی» را نوشته‌اند. مناسب است که از برخی از آنها وب رخورد اجمالی‌شان آنان با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ داشته باشیم.
یکی از مهمترین وفدها، وفد ثقیف است. ثقیف ساکنان شهر طائف بودند که در برابر حمله‌ی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به شهرشان مقاومت کردند. اکنون پس از گذشت چند ماه، چاره‌ای جز پذیرش اسلام نداشتند. آنان احساس می‌کردند تا وقتی اسلام را نپذیرند یک قدم از حصن خود نمی‌توانند خارج شوند،[3] بنابراین باید هر چه زودتر در این باره فکری بکنند. پیش از آنکه سران ثقیف تصمیمی بگیرند، عروه بن مسعود مسلمان شد و به طائف بازگشت، اما چون هنوز جوّ بر ضد او بود، بدست ثیفان کشته شد. با عوض شدن شرایط، هیئتی از ثقیف راهی مدینه شد که مسئولیت آن به عهده عبدیالیل بن عمرو بود. آنان ابتدا به سراغ مغیره بن شعبه که از ثقیف بود رفتند و او آنان را نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برد. حضرت از آمدن آنها اظهار مسرّت کرده از ایشان به گرمی استقبال کرد. برای آنها چند خیمه در کنار مسجد زدند و آنها، چند روزی شاهد اقامه‌ی نماز توسط اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و تهجد شبانه‌ی آنان بودند.


دسته: مقالات - زندگی نامه پیامبر اعظم - پیامبر اعظم و بیداری اسلامی - سیره حکومتی و سیاسی پیامبر اعظم - مدیریت در پرتو سیره پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/12/23 ] [ 12:52 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

بعد از اینکه رسول خداـ صلی الله علیه و آله ـ بر‌ شهر مکه مسلّط شده و سپاه اسلام وارد مکه گردید رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود تا اعلام کنند، هر کس در خانه خویش مانده یا به مسجد رفته و یا به خانه ابوسفیان برود در امان باشد. این اقدام برای آن بود که جماعت مشرکان متلاشی شده و مقاومتی صورت نگیرد. ابوسفیان نیز با فریادهای خود مردم را به رفتن به خانه‌هایشان تحریک کرده و از آنان می‌خواست تا سلاح خویش را رها کنند. می‌توان گفت که شکسته شدن مقاومت و شخصیت ابوسفیان پیش از فتح مکه، بیش از نیمی از قوای باقیمانده قریش را بر باد داد.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ تنها خون چند زن و مرد مشرک را هدر اعلام کرد و از مسلمانان خواست که هر کجا آنان را دیدند ـ و او چسبیده به پرده کعبه بود ـ بکشند. این افراد عبارت از چند زن و مرد بودند: (از مردان) عکرمه بن ابی جهل (بخشوده شد) ، هبّار بن أسود (بخشوده شد) ، عبدالله بن سعد بن ابی سرح (بخشوده شد) که زمانی مسلمان و بعداً مرتد شده بود، مقیس بن صبابه لیثی (در فتح مکه کشته شد) ، حویرث بن نُقَیذ،[1] عبدالله بن هلال ادرمی؛ و وحشی قاتل حمزه (بخشوده شد) ، حویرث بن الطلال خزاعی (به دست امام علی ـ علیه السّلام ـ کشته شد).[2] از زنان: هند دختر عَتَبه بن ربیعه و همسر ابوسفیان (بخشوده شد) ، ساره مولای عمرو بن هاشم، دو کنیز آوازه‌خوان با نام قُرَیبه و قرینا (یکی کشته شد، دومی گریخت و بعد تأمین گرفت) [3] که متعلق به ابو اخطل نامی بودند.[4] عبدالله بن اخطل نیز در شمار اینان بود. او در حالی که بر پرده‌های کعبه آویزان بود، کشته شد. او از مرتدان بود اشعاری در هجو اسلام می‌سرود و به کنیزانش می‌داد تا آن اشعار را به غنا بخوانند. در تمام سیره پیامبر می‌توان شاهد بود که حضرت از نقش تبلیغات‌چیان دشمن غفلت نکرده و در هر فرصتی که به دست آورده آنان را از میان برداشته است. بازی با احساسات مردم در تحریک آنها بر ضد حق، از نظر آن حضرت، امری خطیر و غیر قابل بخشایش بوده است.
در فتح مکه، حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نیز حضور داشتند.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم - حقوق بشردرسیره پیامبر اعظم - سیره حکومتی و سیاسی پیامبر اعظم - مدیریت در پرتو سیره پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/12/22 ] [ 12:49 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب

پس از انعقاد پیمان صلح حدیبیه که یکی از مواد آن برقراری آتش بس ده ساله بین مشرکان و مسلمانان بود، پیامبر اسلام با استفاده از آرامشی که با قطع دشمنی ها و کارشکنی های قریش و توقف حملات نظامی آنها به دست آمده بود، گام های بلندی برداشت : هیأت های تبلیغی متعددی به مناطق مختلف فرستاد، رسالت جهانی خود را به اجرا گذاشت، بسیاری از قبایل دشمن را در اطراف مدینه خلع سلاح کرده و یا با آنها پیمان صلح بست و خیبر نیز که کانون دائمی فتنه و خطر بود سقوط کرد .
پیمان شکنی قریش
پس از دو سال، پیمان صلح حدیبیه توسط قریش نقض گردید . به موجب ماده چهارم این پیمان هر قبیله آزاد بود که با محمد - صلی الله علیه و آله- یا با قریش هم پیمان شود ؛ در همان هنگام قبیله خزاعه با مسلمانان و بنوبکر (از بنی کنانه) با قریش اعلام اتحاد کردند[1].
در سال هشتم هجرت قبیله بنی بکر، شبانه به قبیله خزاعه حمله کردند . در این حمله قریش با اسلحه و افراد نظامی، با بنی بکر همکاری کردند و گروهی از خزاعی ها را به قتل رساندند . با این کار، پیمان حدیبیه نقض گردید[2]. به دنبال استمداد رئیس قبیله خزاعه از پیامبر اسلام حضرت اعلام بسیج عمومی کرد[3] و تصمیم گرفت با سپاهی به مکه حمله کند و برای آنکه حرکت مسلمانان به اطلاع قریش نرسد و دشمن غافلگیر شود و مکه بدون مقاومت و خونریزی سقوط کند، مقصد را پنهان داشت[4] و دستور داد راه مکه تحت مراقبت قرار گیرد[5] و از خداوند خواست که قریش را از این حرکت، بی خبر نگه دارد[6].
پیامبر اسلام با جمع آوری نیرو، با یک سپاه ده هزار نفری[7] به سمت مکه حرکت کرد تدبیر آن حضرت مؤثر واقع شد و تا هنگامی که ارتش اسلام در پشت دروازه مکه (مرّالظهران ) اردو زد، جاسوسان قریش از حادثه آگاه نشدند !‌
عباس عموی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تا آن سال در مکه اقامت داشت و هنگام حرکت ارتش اسلام به سوی مکه، رهسپار مدینه بود و در منزل جحفه به حضور پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله- رسید و همراه مسلمانان به مکه بازگشت . او در آخرین شبی که ارتش اسلام بیرون مکه اردو زده بود، در بیرون شهر به ابوسفیان برخورد و او را به حضور پیامبر اسلام آورد[8]. ابوسفیان با مشاهده ارتش مجهّز و انبوه اسلام سخت مرعوب شد . رسول خدا او را مورد عفو قرار داد و به درخواست عباس فرمود :‌ هر کس به مسجدالحرام پناهنده شود و یا در خانه خود بنشیند و یا به منزل ابوسفیان پناه برد در امان خواهد بود.


دسته: زندگی نامه پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/12/21 ] [ 12:48 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب



تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X