پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، با وجود اینکه ارزشمندترین معروف ها؛ یعنی امامت اهل بیت علیهم السلامنادیده گرفته شد، مردم در برابر انحراف های اخلاقی و اعتقادی واکنش نشان می دادند و حتی گاه افراد، انحراف های خلیفه را نیز به او گوشزد می کردند و این کار را از حقوق مسلّم خود می دانستند. خلفا نیز با تشکیل نهاد نظارتی «حِسبه»، ارزش های دینی را حفظ کردند.
«حِسْبه» به معنای «عمل حساب»1 است و «مُحْتَسِب» کسی بود که بر رفتار مردم نظارت می کرد و از آنها می خواست در عمل به واجبات کوتاهی نکنند و محرمات را ترک کنند. شاید بتوان نخستین حساب رسی دقیق رسمی را مربوط به زمان پیامبر دانست. آن حضرت پس از فتح مکه، سعید بن عاص را بر بازار مکه گمارد2 و همین انتصاب، به معنای نظارت وی بر فعالیت های بازرگانی مکه قلمداد شد. پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز خلفا خود، اداره تشکیلات حِسبه را برعهده گرفتند. دایره حسبه در زمان های بعد، چنان گسترده شد که بر همه امور مردم نظارت می کرد.
پیشینه امر به معروف و نهی از منکر، به آفرینش آدم برمی گردد و از همان روزی که شیطان آدم را فریفت، مبارزه میان معروف و منکر شروع شد. نخستین منکر را ابلیس مرتکب شد و در برابر فرمان پروردگار تکبر ورزید و نخستین نهی از منکر را حضرت حق انجام داد، چنان که در قرآن می خوانیم:
قالَ ما مَنَعَکَ ألاّ تَسْجُدَ إذْ أمَرْتُکَ قالَ أنا خَیْرٌ مِنْهُ. (اعراف: 12)
فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم، چه چیز تو را بازداشت از اینکه [بر آدم] سجده کنی؟» گفت: من از او بهترم.
سپس شیطان کار ناشایست خود را با سخن «مرا از آتش آفریدی و او را از گل» توجیه کرد. ازاین رو، پس از ابلیس، همه کسانی که رفتاری ناپسند دارند، برای کردار خود بهانه می آورند. با این مقدمه، می توان همه پیامبران الهی را آمران به معروف و ناهیان از منکر دانست. در آیات قرآن مجید، از چگونگی دعوت پیامبران و رفتار ناشایست مخالفان آنان سخن گفته شده است. برای نمونه، چگونگی دعوت حضرت نوح خواندنی است. آن حضرت از مردم خواست از حلال خدا استفاده کنند و از شیطانی که دشمن آشکار آنان است و آنان را به بدی و زشتی فرمان می دهد، پیروی نکنند1 و از یاران آتش نباشند.2 حضرت نوح مردم را از عذاب دردناک الهی ترساند3 و مردم در مقابل، او را دیوانه،4 ریاست طلب5 و دروغگو6 خواندند.
عربستان، شبه جزیره بزرگی است که در جنوب غربی آسیا قرار دارد و مساحت آن سه میلیون کیلومتر مربع است، یعنی تقریباَ دو برابر مساحت ایران و 6 برابر فرانسه و 10 برابر ایتالیا و 80 برابر سویس می باشد.
این شبه جزیره، به طور مستطیلِ غیر متوازی الاضلاع است که از شمال به فلسطین و صحرای شام؛ از مشرق به حیره و دجله و فرات و خلیج فارس؛ از جنوب به اقیانوس هند و خلیج عمان؛ و از مغرب به بحر احمر محدود می شود.
بنابراین، از طرف مغرب و جنوب به وسیله دریا، و از شمال و مشرق به وسیله صحرا و خلیج فارس محصور شده است.
از زمانهای گذشته این سرزمین را به سه بخش تقسیم کرده اند: 1. بخش شمالی و غربی که « حجاز » می نامند. 2. بخش مرکزی و شرقی که آن را « صحرای عرب» می گویند. 3. بخش جنوبی که « یمن » نامیده می شود.
در داخل شبه جزیره، صحراهای بزرگ و شنزارهای گرم و تقریباً غیر قابل سکونت فراوان است. یکی از این صحراها، صحرای «بادیه سماوه» است که امروز به آن « نفوذ » گفته می شود؛ و دیگر صحرای وسیعی است که تا خلیج فارس امتداد دارد، و نام امروز آن « الربع الخالی » است، و سابقاً به قسمتی از این صحراها « احقاف » و قسمت دیگر را « دهنا » می گفتند.
در اثر این صحراها، یک سوّم مساحت شبه جزیره را، سرزمینهای بی آب و علف که قابل سکونت نیست، تشکیل می دهد. فقط گاهی، در اثر بارندگی در قلب صحراها، آبهای مختصری پیدا می شود و پاره ای از قبایل عرب، مدت کمی شتر و چارپایان خود را برای چرا به آنجا می برند.
هوای شبه جزیره، در صحراها و سرزمینهای مرکزی بسیار گرم و خشک و در سواحل، مرطوب و در پاره ای از نقاط معتدل است،و در اثر بدی آب و هوا، جمعیت آن از پانزده میلیون نفر تجاوز نمی کند.
در این سرزمین، یک سلسله کوه هایی است؛ که از طرف جنوب به طرف شمال کشیده شده، و آخرین ارتفاع آنها در حدود 2470 متر است.
پیش تر گفتیم چهارگونه نظارت در اسلام وجود دارد: نظارت الهی؛ نظارت وجدانی؛ نظارت نهادی و نظارت همگانی که نوعی از همان نظارت بیرونی، ولی فراگیر است. حال این پرسش مطرح است که کدام نوع نظارت در زمان پیامبر تحقق یافت؟
نخستین مفهومی که از نظارت به طور مطلق به ذهن می آید، کنترل زیردستان از سوی مقام بالاتر است و این فرصت برای پیامبر، کمتر از چهار سال بود؛ زیرا آن حضرت در مکه حکومت تشکیل نداد و رخ دادن نبردهای گوناگون میان مسلمانان و کفار نیز در سال های آغازین اسلام در مدینه، فرصتی برای اعزام کارگزاران و نظارت رسمی بر رفتار آنان نگذاشت. با این حال، اهتمام رسول خدا صلی الله علیه و آله به کنترل نیروها و سفارش های مهم ایشان، سبب شد تشکیلات اداری «حِسْبه» و فرهنگ نصیحت به سردمداران، به عنوان شیوه های نظارتی حکومت اسلامی شمرده شود و تا سال ها ادامه یابد. نامه های امام علی علیه السلامو عبارت هایی مثل «بَلَغنی؛ مرا رسید» و مانند آن بیانگر استفاده از سیستم نظارت نهادی است که ریشه در آموزه های پیامبر دارد.
برخی روایت های موجود، حساسیت و تأکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر نظارت را نشان می دهد، چنان که دراین باره گفته اند: «یسأَلُ النّاسَ عَمّا فِی النّاسِ؛ [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله] از مردم درباره آنچه میانشان رخ می داد، می پرسید».1
توهین به پیامبران الهی ذره یی از لطف بشریت بر فرستادگان خداست
اما روی صحبتم با خودمان است
روی صحبتم با مسلمانان پوشالی و به ظاهر مسلمان و به ظاهر عاشق پیامبر است
اسلام بیش از آنکه از دشمنان خود ضربه بخورد از منافقین و به ظاهر مسلمانان ضربه خورده است
خود ما ایرانی ها که دم از عشق به پیامبر میزنیم کدامیمان پیامبر (ص) گونه زندگی میکنیم؟
به راستی کدامیمان آن حضرت (ص) را الگو و پیشوای خود قرار داده ایم؟
تجمل گرایی نمیکنیم؟
دروغ نمیگوییم؟
ربا نمیخوریم؟
گناه نمیکنیم؟
ازدواج را آسان میگیریم؟
زنا نمیکنیم؟
رشوه نمیگیریم؟
دنیا پرست نیستیم؟
ریا نمیکنیم؟
عشق به پیامبر نباید شعار باشد
نباید تظاهرات باشد برای یک کاریکاتور
کسی که عاشق پیامبر است قیام میکند بر علیه هر آنچه مورد غضب پیامبر (ص) و خدای اوست
پ.ن:
بنده مخالف کفر زدایی نیستم.
این متن صرفا نظر شخصی بنده نسبت به اتفاقات اخیر است و از نشر و کپی این مطلب راضی نیستم.