شتاب زدگی در قضاوت از مهم ترین دلایل قضاوت نادرست است. لازمه داوری صحیح و عادلانه، پرهیز از هرگونه شتاب زدگی و بررسی همه جانبه و دقیق موضوع است. بنابراین، قاضی باید سخنان و ادله هر دو طرف را کاملاً بشنود و پس از بررسی آنها حکم صادر کند. قرآن کریم در داستان حضرت داوود علیه السلام، قاضی را از شتاب زدگی در داوری به شدت بازمی دارد.1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز قاضیان را از شتاب زدگی در قضاوت بازمی داشت. ایشان به قاضیانی که به شهرهای مختلف می فرستاد، سفارش می کرد در حکم کردن شتاب نکنند و پس از شنیدن سخنان هر دو طرف حکم بدهند. ایشان زمانی که علی علیه السلام را به یمن می فرستاد، فرمود: «إِذا تُحُوکِمَ إِلَیْکَ فَلا تَحْکُمْ لِاَحَدِ الْخَصْمَیْنِ دُونَ اَنْ تَسْأَلَ مِنَ الْآخَرِ؛ هنگام حکم کردن، به محض شنیدن ادله یک طرف، به نفع او حکم نکن، بلکه سخنان طرف دیگر را نیز بشنو.»2 علی علیه السلام می فرماید: «من با به کار بستن این سفارش پیامبر، دیگر در هیچ قضاوتی تردید نکردم.» در جای دیگر، پیامبر با تعبیری بسیار تکان دهنده، قاضی را به تأمل بیشتر و پرهیز از شتاب زدگی دعوت می کند: لِسانُ الْقاضِی بَیْنَ جَمْرَتَیْنِ مِنْ نارٍ، حَتّی یَقْضِیَ بَیْنَ النّاسِ، فَإِمّا إِلَی الْجَنَّةِ وَ إِمّا إِلَی النّارِ.3 زبان قاضی میان دو پاره از آتش است تا اینکه حکمش را میان مردم صادر کند. پس از صدور حکم، یا بهشتی می شود یا دوزخی. کنایه از این است که هنگام قضاوت باید نهایت دقت را کند؛ زیرا با این حکمش یا به بهشت می رود یا به دوزخ درمی افتد. پس نباید شتاب زده عمل کند.
در آیین دادرسی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله افزون بر حرمت رشوه، هدیه گرفتن قاضی نیز ممنوع شده است. تعبیرهایی که در منع هدیه گرفتن به کار رفته است، به شدت رشوه گرفتن نیست، ولی به هر حال، پیامبر، هدیه را نیز برای قاضی حرام دانسته است. در روایت معروفی از ایشان می خوانیم: «هَدِیَّةُ الْأُمَراءِ غُلُولٌ؛ هدیه گرفتن حاکمان و قاضیان حرام است».1 رشوه عبارت است از بذل مال به قاضی در مقابل اینکه قاضی نیز به نفع او حکم کند، هرچند رشوه دهنده تصریح به این نکند، ولی انگیزه و تصمیم قلبی او این باشد که قاضی را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل، بیشتر مواردی که مردم به ظاهر هدیه می دانند، در واقع، همان رشوه است، هر چند نام هدیه بر آن گذاشته شود. هدیه عبارت از این است که مالی به قاضی یا حاکم داده شود، نه به انگیزه و قصد تحت تأثیر قرار دادن او، بلکه برای اینکه قاضی را دوست دارد یا به دلیل علم و فضیلت و تقوای قاضی. حرمت هدیه نیز به این جهت است که در ضمیر ناخودآگاه قاضی اثر می گذارد و نوعی رابطه میان هدیه دهنده و قاضی ایجاد می شود که احتمال متأثر شدن قاضی می رود، هرچند هدیه دهنده با این قصد به او هدیه نداده باشد. در روایتی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به این مطلب اشاره شده است که تفاوت میان هدیه و رشوه، اساسی و بنیادی است و آن به قصد و نیت شخص بستگی دارد. صرف اینکه چیزی با نام هدیه، ولی به قصد جلب نظر داده شود، سبب نمی شود به آن رشوه نگویند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، مردی را مأمور گرفتن مالیات و صدقه کرد. آن مرد پس از گرفتن مالیات ها، آنها را نزد پیامبر آورد، ولی هنگام تحویل دادن مالیات ها، مقداری از آنها را جدا کرد و گفت: یا رسول اللّه این مقدار را به عنوان مالیات داده اند و این مقدار دیگر را به خود من هدیه کرده اند. پیامبر به منبر رفت و پس از حمد و ستایش پروردگار فرمود: مأمور مالیات را چه شده است که از طرف ما مأمور گرفتن مالیات شده اند، ولی هنگام تحویل دادن می گویند این مقدار مالیات است و این مقدار دیگر هدیه برای خود ماست. آیا اگر در خانه اش می نشست و منتظر می ماند، کسی برای او هدیه می آورد؟ سوگند به کسی که جان من در دست اوست، هیچ کدام از شما چیزی را نمی آورید و از مردم نمی گیرید مگر اینکه در روز قیامت باید پاسخ گوی آن باشید.2
رشوه عبارت است از چیزی که شخص به قاضی یا غیر او می دهد تا به نفع او حکم کند. ریشه لغوی «رشوه» از «رشا» است. «رشا» به معنی طنابی است که سطل آب را با آن داخل چاه می اندازند تا آب بیرون بیاورند. راشی کسی است که رشوه می دهد و مرتشی کسی است که رشوه می گیرد. یکی از مهم ترین آسیب های هر نظام دادرسی، رشوه گرفتن قاضی است. رشوه ستانی قاضیان سست ایمان، بلایی است که در تمامی زمان ها گریبان گیر نظام های دادرسی بوده است. پس حرمت رشوه مخصوص نظام دادرسی اسلام نیست، بلکه پیش از اسلام نیز بوده است و همه عقلا بر ناپسندی آن اتفاق نظر دارند. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، قاضیان را به شدت از رشوه ستانی بازمی داشت و می فرمود: «لَعَنَ اللّه ُ الرّاشِیَ وَالْمُرْتَشِیَ وَ مَنْ بَیْنَهُما یَمْشِی؛ خداوند، رشوه دهنده و رشوه گیرنده و واسطه میان آنها را لعنت کند».1 در حدیثی از امام صادق علیه السلام نیز رشوه گرفتن قاضی در ردیف کفر به خداوند معرفی شده است.2 آسیب شناسی پدیده رشوه ستانی و لزوم جلوگیری از آن اهمیت بسزایی دارد، به گونه ای که اگر یک نظام دادرسی از هر نظر کامل و بی عیب و نقص بوده، ولی تدبیری برای این موضوع نیاندیشیده باشد، کاملاً آسیب پذیر خواهد بود و کارآیی خود را از دست خواهد داد. در آیین اسلام، گذشته از تدبیرها و منع های شدیدی که برای مبارزه با رشوه خواری وجود دارد، به حاکمان سفارش شده است که قاضیان را از نظر مالی تأمین کنند و بر کار آنان نظارت داشته باشند تا رشوه خواری نکنند.
پیامبر از این نوع زندانی کردن در موارد زیادی بهره می گرفت، از جمله در مورد شخصی که برای بار سوم دزدی می کرد یا شخصی، فردی را زندانی کند و آن شخص به دست فرد دیگری کشته شود. نیز در مورد زنی که از اسلام روی برگرداند و موارد دیگری که مجال ذکر آنها نیست. در اینجا، روایات و متون تاریخی نقل شده از پیامبر را نمی آوریم؛ زیرا بازداشت تنبیهی، خارج از موضوع بحث ماست و به مراحل بعد از دادرسی و صدور حکم مربوط است، نه اینکه شیوه ای در قضاوت به شمار آید.
پیامبر از این نوع زندانی کردن در دو مورد استفاده کرده است. یک مورد اول در آنجا که حکم متهم را صادر کرده بود و تا زمان اجرای حدّ، شخص را زندانی می کرد. زمانی هم که فردی مانند ماعز بن مالک به گناه زنا اقرار می کرد، پیامبر دستور زندان می داد.1 مورد دوم به عنوان وسیله ای برای مجبور کردن بده کار به پرداخت بدهی به کار می رفت. اگر قاضی مجاب می شد که بده کار توان مالی ندارد، او را آزاد می گذاشت تا کار کند و بدهی خود را بپردازد. پیامبر می فرمود: لَیُّ الْواجِدِ بِالدَّیْنِ یُحِلُّ عِرْضَهُ وَ عُقُوبَتَهُ ما لَمْ یَکُنْ دَیْنُهُ فِیما یَکْرَهُ اللّه ُ.2 بدهکاری که توان مالی دارد، ولی از دادن بدهی خود خودداری ورزد و امروز و فردا بکند، سبب می شود که حاکم و قاضی، او را آزار دهند و بر او سخت بگیرند و نیز او را زندانی کند.
آزاد در چادر علی علیه السلام فوت کرد
داوود میرباقری درباره بازی علی آزاد در سریال امام علی(ع) در گفتگویی توضیح داده است: «حالتی منقلب داشت و خود را به شکلی وامدار علی بن ابیطالب میدانست. چهره رنگ پریده و دگرگونش که گویی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم میزد، دیگران را نیز به خود جلب کرده بود. در یکی از صحنهها قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی(ع) بشود و بیرون آید. قبل از رفتن، او گفت: داوود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم، نمیشود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه.
و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که بازگردد، دقایقی گذشت، خبری نشد، او را صدا کردیم، خبری نبود. داخل چادر شدیم؛ علی آزاد داخل چادر جانبهجان آفرین تسلیم کرده بود... و صحنههای باقیمانده را فرد دیگری به جای آن مرحوم بازی کرد.»
از دیرباز، جنگ آوری و جنگ دوستی در میان عرب ها وجود داشت. جنگ در میان عرب جاهلی، مهم ترین منبع درآمد پنداشته می شد، به ویژه در سال هایی که خشک سالی و قحطی، شبه جزیره حجاز را دربرمی گرفت.1 وقتی اسلام جنگ دوستیِ عرب را دید، آنان را از چنین جنگ هایی بازداشت و کوشید به جنگ جویی، رنگ و بویی خدایی بدهد. توجه به کار و تلاش، از مهم ترین آموزه های نبوی بود و آن حضرت بر دستان کارگران بوسه می زد. این شیوه سبب شد مسلمانان بیشتر در پی گذران زندگی به وسیله روش های سالم اقتصادی باشند. سه انگیزه، عرب را وا می داشت که جنگ کند: