امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

خواجگی هر دو عالم تا ابد

 کرده وقف احمد مرسل احد

 

یا رسول الله بس درمانده ام 

باد در کف، خاک بر سر مانده ام

 

بی کسان را کس تویی در هر نفس

من ندارم در دو عالم جز تو کس

 

یک نظر سوی من غمخواره کن

چاره ی کار من بیچاره کن

 

گرچه ضایع کرده‌ام عمر از گناه

 توبه کردم عذر من از حق بخواه

 

روز و شب بنشسته در صد ماتمم

تا شفاعت خواه باشی یک دمم

 

از درت گر یک شفاعت در رسد

معصیت را مهر طاعت در رسد

 

ای شفاعت خواه مشتی تیره روز

لطف کن شمع شفاعت بر فروز

 

دیده ی جان را بقای تو بس است

هر دو عالم را رضای تو بس است

 

داروی درد دل من مهر توست

نور جانم آفتاب چهر توست

 

هر گهر کان از زبان افشانده ام

 در رهت از قعر جان افشانده ام

 

زان شدم از بحر جان گوهر فشان

کز تو بحر جان من دارد نشان

 

حاجتم آن است ای عالی گهر 

کز سرفضلی کنی در من نظر

 

"عطار نیشابوری- منطق الطیر"


دسته: اشعار نبوی

تاریخ : [ 1395/1/3 ] [ 19:34 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


به به که چه روز خرم آمد

مبعوث نبى اکرم آمد

 

بس عید فرارسید بى شک

عیدى نبود چنین مبارک

 

از بعثت او جهان جوان شد

گیتى چو بهشت جاودان شد

 

این عید به اهل دین مبارک

بر جمله مسلمین مبارک

 

از غیب ندا رسید او را

آن ذات خجسته نکو را

 

کاى ذات نکو پیمبرى کن

برخیز و به خلق رهبرى کن

 

چون قدر و مقام رهبرى یافت

در کوه «حرا» پیمبرى یافت

 

بشنید چو این ندا محمد (ص)

شد خاتم انبیا محمد (ص)

 

هر روح که دور از بدى شد

با آمدنش محمدى شد

 

قانون حیات و هستى آورد

 آیین خدا پرستى آورد

 

پیدا چو شد آن جمال هستى

بشکست اساس بت پرستى

 

با بعثت آن نبى مرسل

بتخانه به کعبه شد مبدل

 

هر دم صلوات بر جمالش

 بر احمد و بر على و آلش

 

صد شکر به دین آن جنابم

قرآن مقدسش کتابم

 

خوشبخت کسى که امت اوست

در سایه دین و رحمت اوست

 

از عرش ملک دهد سلامش

شد ختم پیمبرى به نامش

 

اى داده ز ماه تا به ماهى

 بر پاکى ذات تو گواهى

 

در شأن تو گفت ایزد پاک

لولاک لما خلقت الافلاک

 

اى بر سر هر پیمبرى تاج

یک قصه توست شام معراج

 

قرآن کریم حجت توست

خوشبخت کسى کز امت توست

 

گر زانکه تو بت نمى‏شکستى

اسلام نبود و حق پرستى

 

توحید به ما تو یاد دادى

بتخانه و بت به باد دادى

 

اى معنى ممکنات دریاب

اى خواجه کائنات دریاب

 

ما غیر تو دادرس نداریم

دریاب که هیچ کس نداریم

 

اى آن که تو یار بینوائى

فریاد رس و گره‌گشائى

 

دریاب که ما گناهکاریم

امید شفاعت از تو داریم

 

تنها نه منم به غم گرفتار

غم از دل هر که هست بردار

 

ای جان جهان فدای جانت

"شهری" است غلام آستانت

 

"عباس شهرى"


دسته: اشعار نبوی - ویژه بعثت پیامبر اعظم

تاریخ : [ 1395/1/1 ] [ 19:28 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


گل نکند جلوه در جوار محمد

 رونق گل مى‏برد، عذار محمد

 

گل شود افسرده از خزان ولیکن         

 نیست ‏خزان از پى بهار محمد

 

سایه ندارد ولى تمام خلایق

 سایه نشینند در جوار محمد

 

سایه ندارد ولى به عالم امکان

 سایه فکنده است، اقتدار محمد

 

سایه نمى‏ماند از فروغ جمالش

 هاله نور است در کنار محمد

 

شمس رخش همجوار زلف سیه ‏فام

 آیت و اللیل و النهار محمد

 

تا که بماند اثر ز نکهت مویش

خاک حسین است‏ یادگار محمد

 

تربت‏خوشبوى کربلاى معلاست

 یک اثر از موى مُشکبار محمد

 

رایت فتحش به اهتزاز درآمد

 دست ‏خدا بود چون که یار محمد

 

من چه بگویم [حسان] به مدح و ثنایش

    بس بودش مدح کردگار محمد

 

"حسان"


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/27 ] [ 12:3 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


سلطان خرد به چیره دستی

ای شاه سوار ملک هستی

حلوای پسین و ملح اول

ای ختم پیمبران ِ مرسل

فرمانده ی کشتی  ولایت

ای حاکم ِ کشور کفایت

و ای منظر عرش ، پایگاهت

ای بر سر سدره گشته راهت

روشن به تو چشم آفرینش

ای خاک ِ تو توتیای بینش

داننده ی راز صبحگاهی

دارنده ی حجت الهی

نسـّابه ی شهر قاب قوسین

ای سید بارگاه کونین

محراب زمین و آسمان هم

ای صدر نشین عقل و جان هم

بر هفت فلک جنیبه رانده

ای شش جهت از تو خیره مانده

بوالقاسم و آنگهی محمد

ای کنیت و نام تو مؤید

مقصود جهان، جهان مقصود

صاحب طرف ولایت جود

با تو نکند چو خاک پستی

آن کیست که بر بساط هستی

وز بهر تو آفریده شد کون

اکسیر تو داد خاک را لون

مقصود تویی ، همه طفیلند

سر خیل تویی و جمله خیلند

شاهنشه کشور حیاتی

سلطان ِ سریر کایناتی

گیسوی تو چتر و غمزه ، طغرا

لشکر گه تو سپهر خضرا

در نوبتی تو پنج نوبه است

وین پنج نماز کاصل توبه است

بستی در  ِ صد هزار بیداد

در خانه ی دین به پنج بنیاد

نظامی گنجوی

 


دسته: اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/27 ] [ 11:54 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

ماه فروماند از جمال محمد

سرو نروید باعتدال محمد

قدر ملک را کمال و منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمد

وعده دیدار هر کسی بقیامت

لیله الاسری شب وصال محمد

آدم و نوحو خلیل و عیسی و موسی

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه دنیا مجال همت او نیست

روز قیامت نگر مجال محمد

شمس و قمر بروز حشر نتابند

نور نتابد مگر جمال محمد

وانکه پیرایه بسته جنت و فردوس

بوکه قبولش کند بلال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند

پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا بخواب دیده جمالش

خواب نمیکرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد


سعدی شیرازی


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/16 ] [ 16:8 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


از بام و درِ کعبه به گردون رسد آواز

کامشب درِ رحمت به سماوات شده باز

بت های حرم در حرم افتاده به سجده

ارواح رسل راست هزاران پرِ پرواز

کعبه زده بر عرش خدا کوس تفاخر

مکه شده زیبا و دل افروز و سرافراز

جا دارد اگر در شرف و مجد و جلالت

امشب به سماوات کند خاک زمین ناز

از ریگ روان گشته روان چشمة توحید

یا کوه و چمن باز چو من نغمه کند ساز

دشت و دَر و بحر و بَر و جنّ و بشر و حور

در مدح محمد همه گشتند هم آواز

هر ذره کوچک شده یک مهر جهان تاب

هر قطرة ناچیز چو دریا کند اعجاز

جبریل سر شاخة طوبی چو قناری

در وصف محمد لب خود باز کند باز


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/16 ] [ 16:7 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
حضرت محمد

اى به ذکر روى تو، تسبیح گردان ماه و مهر

وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر

با خیالت رو به ذکر یاجمیل آورده اند

بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران دیده مى جوید تو را

رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستورى، ولى با این همه

با نگاهى دل ز کف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روى تو هفت آسمان روشن شده ست

اى رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را

در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/15 ] [ 16:6 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
حضرت محمد

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر

تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش

براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر

ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد

ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر

به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل

رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر

بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان

دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر

ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا

سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر

بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارک

جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر

دوصد اعجاز شد ظاهر که در عرش عُلى حیران

دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر

بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعکسش

سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر

بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشکده خاموش

جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر

ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق کسرى شد

که حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر

بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان

بناى عدل محکم گشت از میلاد پیغمبر

قدم در ملک هستى زد چو ختم الانبیاء احمد

مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر

نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل

نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر

ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق

مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر

من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش

که شرّ دشمنان کم گشت از میلاد پیغمبر


زولیده نیشابوری


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/15 ] [ 16:5 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]


حضرت محمد

چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌شوی

مثل گل می‌خندی و شب بوی باغش می‌شوی

شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش می‌شوی

می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌شوی

غصه‌اش را محو در چشم سیاهت می‌کند

خوش بحال «آمنه» وقتی نگاهت می‌کند

با «حلیمه» می‌روی تا کوه تعظیمت کند

وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند

هر چه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند

ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/15 ] [ 16:4 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
حضرت محمد

گاهی غزل بخوانم و گاهی غزل شوم

گاهی به تکه پاره ای دل بدل شوم

گاهی که صحبت از لب لعل تو می کنم

انگار که تعارف جامی عسل شوم

جانم غزال تیر نگاه نجیب توست

بی تو چگونه کشته ی تیر اجل شوم

بی مهر تو محلی از اعراب نیستم

وقتی نگاه می کنی اهل محل می شوم

گفتی ز طول سجده مقرب شوی به حشر

بگذار تا حدیث تو را فی المثل شوم

در لحظه ی خطیر حماسه مرا بخوان

ورنه به مکر زهد و ریا معتزل شوم


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/14 ] [ 16:3 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب
حضرت محمد

لب نگار که باشد رطب حرام بود

زمان واجبمان مستحب حرام بود

فقیه نیستم اما به تجربه دیدم

بدون عشق مناجات شب حرام بود

اگر که هست طبیبم طبیب دوّاری

به من معالجه ی در مطب حرام بود

برآنکه دشمن اولاد توست نیست عجب

که نطفه اش نسب اندر نسب حرام بو


دسته: ویژه ولادت پیامبر - اشعار نبوی

تاریخ : [ 1394/12/13 ] [ 16:1 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]

ادامه مطلب



تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X