دفاع از کشور در هنگام تهاجم دشمن، به انسانهای شجاع، شهادت طلب و با ایمان نیاز دارد. شهادت طلبی و گذشت از جان و مال نیز جز با ایمان و یقین به معاد و امید به پاداش و سعادتمندی و روسپیدی اخروی ممکن نیست. انسانهای با ایمان و معاد باور همواره برای دفاع از کشور اسلامی و دین خدا لباس رزم میپوشند و عاشقانه و امیدوار به وعدههای خداوند در جبههها میجنگند و نعمتهای بهشتی را با چشم دل نظاره میکنند. آنان میدانند که شهادت آغاز خوشیها است و پایان دردها. از این رو با چهرهای گشاده به استقبال مرگ میروند. آری همین اعتقاد به معاد بود که سبب میشد تا مسلمانان صدر اسلام آزار و اذیتهای مشرکان را به جان پذیرا باشند. در جنگ بدر نخستین شهید از انصار، عُمیربن حُمام بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله برای انصار فرمان شرکت در جنگ را صادر کرد و فرمود:«وَالَّذی نَفسُ مُحمدبِیَده، لایُقاتِلُهم الیومَ رَجلٌ فیُقَتلُ صابراً مُحتَسباً مُقبلاً غَیرَ مُدْبرٍ اِلا اَدخَلَه اللهُ الجَنةً؛ سوگند به آن که جان محمد صلی الله علیه و آله در دست اوست، در این روز هرکس با دشمنان مبارزه کند و صبورانه به شهادت برسد و رو در روی دشمن بایستد و پشت به آنان نکند، خداوند او را وارد بهشت میسازد». دراینهنگام عمیر مشتی خرما را که در حال خوردن آنها بود دور ریخت و گفت:«پس بین من و رسیدن به بهشت راهی نیست مگر شهادت و کشته شدن در جنگ». سپس شمشیر خود را برداشت و وارد معرکه جنگ شد و مبارزه کرد تا به شهادت رسید.1 رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از حرکت به جنگ بدر، یاران خود را برای شرکت در جنگ فراخواند. مردم چنان علاقهای به شرکت در جنگ و جانبازی از خود نشان دادند که میان پدر و پسر درباره اینکه کدامیک حضور داشته باشند، گفتوگوهایی پیش امد و گاه به قرعه میکشید تا یکی در جنگ حاضر باشد و دیگری مراقب خانواده خیثمه و پسرش، سعد هر دو مشتاق شرکت در جنگ و آماده شهادت بودند. سعد به پدر میگوید: «ای پدر! اگر بهشت نبود حتماً تو را بر میگزیدم که بروی و خودم میماندم، ولی من آرزوی شهادت دارم» پدر جواب میدهد:«بگذار من راهی شوم، تو کنار همسرت مواظب زنان باش». سعد نمیپذیرد و بر حضور خود در جنگ پافشاری میکند. سپس خیثمه میگوید: ناچار باید یکی از ما بماند. در آن هنگم قرعه میکشند و قرعه به نام سعد در میآید و او به آرزوی خود، شهادت نائل میشود.2 خیثمه با وجود از دست دادن پسرش، علاقه به شهادت را در خود حفظ کرده بود که جنگ احد روی داد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با یاران خود درباره چگونگی مقابله با مشرکان صحبت میفرمود. تعدادی از انصار و مهاجرین نظر خود را میگفتند. در آن جلسه خیثمه پس از ذکر جملاتی شجاعانه گفت:«من با اینکه مشتاق شرکت در جنگ بدر بودم ولی قرعه به نام پسرم در آمد و روزی شهادت نصیب او شد. من بسیار آرزومند شهادت هستم دیشب پسرم را در زیباترین چهره خواب دیدم که میان باغها و جویبارهای بهشت میچرخید. او به من گفت:«به ما ملحق شو و همراه ما در بهشت باش که ما آنچه را خدا وعده داده بود، حق یافتیم». ای رسول خدا! من به همراهی با پسرم در بهشت مشتاق شدهام . من پیر شده و استخوانهایم ضعیف شده است. پس ای پیامبر! دعا کن تا شهادت و همراهی با سعد روزی من شود». پس رسول خدا صلی الله علیه و آله دعا فرمود و او در احد به شهادت رسید3