امروز:
دعای فرج:
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

دوستی مال و مقام دنیوی، چشم دل آدمی را به روی حقایق می‌بندد. فرد دنیا‌دوست، دل‌بستگی فراوانی به دنیا دارد و همه تلاش خود را برای کسب لذت‌های دنیوی صرف می‌کند و در این راه، هیچ حد و مرزی را رعایت نمی‌کند. از‌این‌رو، از حساب‌رسی اعمال و رفتار و نیز پرداختن به امور آخرت بازمی‌ماند. چنین فردی به جای آنکه از عمر و امکانات خود برای تحصیل کمالات و ویژگی‌های پسندیده اخلاقی بهره برد، برای رسیدن به جاه و مقام و ثروت استفاده می‌کند. چنین فردی از زیان‌کاران در عالم است و اندوه و حسرت گریبان‌گیرش خواهد شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این‌باره می‌فرماید: ما ذِئبانِ ضاریان اُرِسلا فی زریبه غَنَمٍ بِاکثَرَ فساداً فِیها مِنْ حُبِّ الْمالِ وَ الجاهِ فِی دِینِ الرَّجُل الْمُسلم.1 حمله دو گرگ درنده به یک رمه گوسفند، زیان‌بارتر از حب جاه و مال برای دین انسان مسلمان نیست. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره اثر دنیادوستی در فراموش کردن آخرت می‌فرماید: از جمع کردن ثروت بپرهیزید؛ زیرا در گذشته مردی بود که مال و فرزند بسیاری داشت و مال دنیا را برای خود و خانواده‌اش جمع کرد. روزی ملک‌الموت به چهره شخص نیازمندی به در خانه آن مرد ثروتمند آمد و در زد. دربانان در را گشودند. ملک‌الموت به آنان گفت: خواجه و ارباب خود را صدا بزنید تا نزد من آید! دربانان گفتند: خواجه ما برای کسی مانند تو بیرون آید؟! سپس او را راندند و از در خانه دور کردند. ملک‌الموت دوباره با همان چهره به سوی آنان آمد و گفت: خواجه خویش را صدا بزنید و به او بگویید من ملک‌الموت هستم. وقتی خواجه این سخن را شنید، از ترس نشست وبه اطرافیانش گفت: با او به نرمی صحبت کنید و به او بگویید: خدا به تو خیر دهد، شاید در پی کس دیگری غیر از خواجه ما هستی! ملک‌الموت به آنان گفت: خیر. سپس نزد خواجه رفت و به او گفت: برخیز و آنچه می‌خواهی وصیت کن؛ زیرا من پیش از رفتن از اینجا، جانت را خواهم گرفت. اهل خانه فریاد زدند و گریستند. خواجه به آنان گفت: صندوق‌ها را باز کنید و آنچه زر و سیم در آنهاست، بیرون بریزید. سپس رو به پول‌ها کرد و به آنها ناسزا گفت و افزود: لعن و نفرین خدا بر شما پول‌ها! پروردگارم را از یاد من بردید و مرا از کار آخرتم غافل ساختید تا آنکه فرمان خدا این‌گونه مرا غافل‌گیر کرد.2 همچنین درباره نقش دوستی دنیا در فراموشی آخرت امام باقر علیه السلام می‌فرماید: در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مومنی فقیر و بسیار نیازمند از اهل صفه3 بود. او در تمام اوقات نماز، ملازم و همراه پیامبر بود و در هر نمازی حاضر بود و غیبت نداشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله نیاز و غربت او را می‌دید و دلش به حال او می‌سوخت و می‌فرمود: «ای سعد! اگر چیزی به دستم رسد، نیازت را برطرف می‌کنم». مدت‌ها گذشت و به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چیزی نرسید. اندوه حضرت برای سعد بیشتر شد. خدای متعال که می‌دانست رسول خدا صلی الله علیه و آله برای سعد، بسیار اندوهگین است، جبرئیل را با دو درهم فرستاد. جبرئیل به پیامبر گفت:«ای محمد! خدا از غمی که برای سعد داری، آگاه است. آیا دوست داری که او را بی‌نیاز کنی؟» پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آری». جبرئیل گفت: «این دو درهم را بگیر و به او بده و امر کن با آنها کاسبی کند». رسول خدا [آن دو درهم را] گرفت و سپس برای نماز ظهر، بیرون رفت. سعد کنار درِ اتاق‌های پیامبر، منتظر ایشان ایستاده بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون او را دید، فرمود:«ای سعد! آیا به خوبی کاسبی و تجارت می‌کنی؟ سعد پاسخ داد: سوگند به خدا، هیچ وقت پولی نداشته‌ام که با آن کاسبی کنم» پیامبر آن دو درهم را به او داد و فرمود:«با این‌ها تجارت و کاسبی کن و برای بدست آوردن روزی خدا، تلاش کن» سعد، آن دو درهم را گرفت و همراه پیامبر رفت و نماز ظهر و عصر را با ایشان اقامه کرد. سپس پیامبر به او فرمود:«ای سعد! برخیز و در پی روزی باش، که من از حال و روز تو غمگین بوده‌ام». از آن پس، سعد اگر چیزی را با یک درهم می‌خرید، به دو درهم می‌فروخت و اگر با دو درهم می‌خرید، به چهار درهم به فروش می‌رساند. بدین ترتیب، دنیا به سعد رو کرد و سرمایه و ثروتش فزونی گرفت و تجارتش رونق یافت. پس بر درِ مسجد، جایی گرفت و د رانجا نشست و کاسبی‌اش را انجام داد. هرگاه بلال بای نماز اقامه می‌گفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون می‌آمد و مشاهده می‌کرد که سعد همچنان سرگرم دنیاست و نه وضو گرفته و نه آماده نماز شده است ، آن‌گونه که پیش از پرداختن به دنیا آماده می‌شد. پیامبر به او می‌فرمود:«ای سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است»، و او می‌گفت: «چه کنم؟ آیا مالم را ضایع کنم؟ به شخصی فروخته‌ام و می‌خواهم پولش را از او بگیرم و از دیگری چیزی خریده‌ام و می‌خواهم پولش را بدهم». این اوضاع سعد، رسول خدا صلی الله علیه و آله را بیشتر از زمان ناداری‌اش غمگین کرد. پس جبرئیل بر او فرود آمد و گفت: ای محمد! خدای متعال از این غم تو برای سعد، آگاه است. کدام یک را دوست‌تر داری؛ حالت نخست را، یا این حالت را؟ پیامبر به او فرمود: ای جبرئیل! حالت نخست را، دنیای او، آخرتش را از بین برده است». جبرئیل به او گفت:«محبت به دنیا و ثروت، گرفتاری است و موجب بازماندن از آخرت. به سعد بگو آن دو درهمی را که به او داده‌ای، به تو پس دهد. با این کار به همان حال نخست برمی‌گردد. پیامبر بیرون رفت و به سعد برخورد. به او فرمود:«ای سعد! آیا نمی‌خواهی آن دو درهمی را که به تو داده‌ام به من پس دهی؟» سعد گفت:«چرا؛[به جای آن،] دویست درهم می‌‌دهم». پیامبر به او فرمود «نه، ای سعد! من بیشتر از دو درهم، از تو نمی‌خواهم » و سعد دو درهم به آن حضرت داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد تا جایی که هرچه جمع کرده بود از دست رفت و او دوباره مانند اولش شد.4




دسته:

تاریخ : [ 1395/2/26 ] [ 15:25 ] | نویسنده : [رسول گلی زاده ]




تمامی حقوق مطالب، برای وبلاگ سفير رحمت محفوظ است.

X