از دیدگاه پیامبر عالیقدر اسلام حضرت محمد (ص) "عقل" از نعمتهای بزرگ و بینظیر خداوند متعال است که برای تشخیص "راه" از "بیراهه" و طی مسیر به منظور دستیابی به اهداف پاک و مقاصد والا به انسانها عطا شده است.
اگرچه عقل، نیرویی است درونی که در زوایای جان و روح و لایههای فکر و اندیشه حضور دارد و با دست توانای خالق یکتا به صورت ودیعه تعبیه شده است، لکن از دیدگاه پیامبر اسلام (ص) این انسان است که باید بهرهوری از این عطیه الهی را اراده کند و به تلاش و مراقبت پردازد که "نفس" بر نیروی "عقل" مسلط نشود و صحنههای حضور و نقش آفرینی آن را محدود و تنگ نسازد. هرگونه قصور ومسامحه در این تلاش و مراقبت، باعث میشود که عقلانیت ناسالم به ظهور و بروز درآید و نفسانیتهای فردی و گروهی مانع مدیریت و راهبرد عقل و تجلی آثار ارزشمند آن شود(1).
در کلامی گهربار از حضرت پیامبر اکرم(ص) آمده است:
" ما قسم بین العباد افضل من العقل"
"به انسان، نعمتی بهتر و برتر از عقل داده نشده است."(2)
این رهنمود، به افضلیت نعمت و عطای "عقل" بر سایر نعمتهای الهی تصریح دارد. زیرا اگر عقل نباشد، سایر نعمتها که بسیار وسیع و دارای تنوع میباشند، قابل استفاده نمیگردند.
آیا جز این است که توسط عقل، باید حق و باطل، خیر وشر، هدایت و ضلالت، سعادت و شقاوت، نیکی و بدی، و صلاح و فساد شناسایی و از هم جدا و منفک گردند؟
خیلی برام جالبه که چه طور پیامبر اسلام توانست با سرعت بسیار زیاد قلب های مشرکین و کافرین مکه را به خود جذب کند و آئین خود را در سرتاسر جزیره العرب گسترش دهد، سوال من این است که چه عواملی سبب این موفقیت شد ؟
در گسترش اسلام عوامل مهمی دخیل بوده است که از جمله آنها می توان به تخصص پیامبر در علوم تربیتی اشاره کرد علومی که امروزه نقش مهمی در تحول جامعه دارد و پیامبر اعظم با بکار گیری فنون علوم تربیتی توانست آئین اسلام را در آن منطقه گسترش دهد و توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کند .
آیات الهی به خوبی این تکنیک ها را به تصویر می کشد ، که هر فرد و یا مدیری می تواند به بکار گیری این تکنیک ها به موفقیت دست پیدا کند که به برخی از آنها اشاره می شود:
1)با دلسوزی و جانفشانی برای تربیت مردم تلاش می کرد
که خداوند متعال در این راستا به پیامبرش می فرماید:(فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَمْ یُۆْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً: شاید تو بر پى آنان، اگر به این سخن ایمان نیاورند، خود را از اندوه خواهى کشت.) (کهف: 6)
عصر پیامبر (ص)، عصر پیدایش خرده فرهنگهای باطل که خود را به ادیان ابراهیمی منتسب میکردند، بوده است، براساس همین نیاز، خلأ وجود یک فرهنگ هدایتگر الهی احساس میشد و بعثت حضرت ختمی مرتبت (ص)، پایان این احساس ناخوشایند بود.
پیامبر (ص)، با توجه به فضای جامعه و نیازهای موجود، پروژه تغییر فرهنگی عظیمی را آغاز کردند و در مدت رسالت خود به آن همت گماشتند که این تغییرات موجب شد سنگ بنای تحولات عمیق فرهنگی در ادوار گوناگون تاریخ بشریت گذاشته شود.
پیامبر در دورهای دست به تغییر و تحول تمدنی زدند که تشخیص حق از باطل به دلیل امتزاج فرهنگهای باطل با ارزشهای حاکم در ادیان ابراهیمی سخت شده بود و مرز بندی دقیقی در این میان دیده نمیشد. حاکمیت این نوع فرهنگ موجب شده بود ارزشهای موجود در ادیان ابراهیمی به نفع مستکبران و حاکمان جور مصادره شود با این همه، فرهنگ اسلامی قصد تحمیل اهداف نظام ارزشها و نظام دینی خود را نداشته و ندارد، زیرا اگر مفاهیم ارزشمند این نظامهای فرهنگی به نحو شایسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناسایی میشود و نظامهای برتر فرهنگی جای خود را به خرده فرهنگهای التقاطی خواهند داد. در این شرایط بود که فرهنگ اسلام در قالب یک نظام هماهنگ با فطرت وارد میدان شد، آن هم در زمانی که آن فرهنگهای باطل بر زندگی مردم سایه افکنده بود.
نگاهی دقیق به وقایع مختلف صدر اسلام، ویژگیهای بارزی در تعامل رسول خدا(ص) با اقشار مختلف جامعه به چشم میخورد که مشورت به عنوان یکی از مهمترین ابعاد در حل مسایل اجتماعی است که نبی مکرم اسلام از آن به عنوان شاه کلید حل مسایل مردم و حفظ آرامش آنها در فضای جامعه بهره برداری کردند.
تاریخ در سیره پیامبر اکرم(ص) روایات بسیاری را در این زمینه ثبت کرده و در اوراق صفحات ارزشمند آن آمده است که پیامبر خدا با اصحاب خود بسیار مشورت مىکردند، به طورى که ازبرخى از اصحاب رسول اکرم(ص) و عایشه چنین نقل شده است: هیچ کسرا ندیدیم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتکند و در تعالیم بلند اسلام، مشورت کردن مایه انس و صفا و الفت اجتماعى، پیوند مردم، ارزش یافتنآنان، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکرى و علوم و آگاهىدیگران، پرهیز از استبداد رأى و پیامدهاى وخیم خود رأیى، مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاىفکرى و فرهنگى تعریف شده است.
اما رسول خدا(ص) از بنیان گذاری مشورت در میان مردم چه اهدافی را دنبال میکردند؟ ابو جعفر محمد بن جریر طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در این زمینه،مىنویسد:«خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او.» همچنین شریف لاهیجىنیز در تفسیرش مىنویسد: «آنکه این سنتحسنه مشورت در امت آنحضرت باقى بماند و بدون مشورت کارى نکنند.»
بررسی برکات هجرت تاریخ ساز پیامبر(ص) در گفت و گو با رئیس مجمع جهانی شیعه شناسی ؛
هر قوم و ملیتی، یک مبدأ تاریخ خاص را برای خود انتخاب میکنند. هرچند در اسلام، حوادث مهمی چون ولادت، مبعث و رحلت پیامبر(ص) و فتح مکه وجود داشت، ولی با پیشنهاد حضرت علی(ع) و به دلیل اهمیت فراوان هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، این رویداد، به عنوان مبدأ تاریخ مسلمانان برگزیده شد.
با هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، فصل جدیدی از تاریخ اسلام آغاز شد، پیش از هجرت پیامبر(ص)، مسلمانان فاقد قدرت اجتماعی و سیاسی بودند، اما پس از هجرت پیامبر(ص) بی درنگ دولت اسلامی تشکیل شد و با سرعت فراوانی در تمام بخشها پیشرفت کرد. هجرت پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان به مدینه، موجب شد اسلام از خطر نابودی در محیط خفقان آور مکه نجات یابد.
برای بررسی بیشتر ابعاد و برکات هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین علی انصاری بویراحمدی رئیس مجمع جهانی شیعه شناسی انجام دادهایم.
هجرت برای امنیت
رئیس مجمع جهانی شیعه شناسی با اشاره به دلایل هجرت پیامبر(ص) و یارانش از مکه به مدینه تصریح میکند: پیامبر از وقتی دعوت به اسلام را علنی کردند مورد آزار و اذیت فراوان کافران و مشرکان قرار گرفتند و هر روز بر آزار و اذیت آنان افزوده میشد و مسلمانان و یاران حضرت رسول پیوسته مورد شکنجه قرار میگرفتند. در آن هنگام که ابتدای علنی شدن دعوت به اسلام بود، پیامبر(ص) اجازه جنگ و درگیری نداشتند و هنوز از طرف خداوند متعال اجازه مقابله با کفار صادر نشده بود، بنابراین هر چه بر آزار و اذیت پیامبر و یارانش افزوده میشد، تحمل سختیها بر پیامبر(ص) نیز بیشتر میشد تا اینکه پیامبر(ص) از برخی انصار بیعت گرفتند که در همراهی با پیامبر کوشا باشند، برخی را اجازه دادند که به طرف مدینه حرکت و هجرت کنند تا جان و مال و ناموس آنها از شر ابوسفیان و دار و دسته و دیگر سران کفار در امان باشد.
ابعاد شخصیت نبی اکرم را هیچ انسانی قادر نیست به نحو کامل بیان کند و تصویر نزدیک به واقعی از شخصیت آن بزرگوار ارایه نماید . آنچه ما از برگزیده ی پروردگار عالم و سرور پیامبران سراسر تاریخ شناخته و دانسته ایم، سایه و شبحی از وجود معنوی و باطنی و حقیقی آن بزرگوار است؛ اما همین مقدار معرفت هم برای مسلمانان کافی است تا اولا، حرکت آنها را به سمت کمال تضمین کند و قله ی انسانیت و اوج تکامل بشری را در مقابل چشم آنان قرار بدهد و ثانیا، آنها را به وحدت اسلامی و تجمع حول آن محور تشویق کند .
بعد از دوران قرون وسطی که در دنیای مغرب زمین و مسیحیت، تهاجم تبلیغاتی وسیعی نسبت به شخصیت رسول اکرم انجام گرفت و دشمنان سوگندخورده ی اسلام فهمیدند که یکی از راههای مبارزه با اسلام این است که چهره ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه واله را مخدوش بکنند و کارهای زیادی هم در این زمینه انجام گرفت، تا امروز که دشمن به نحو مستمر و با شیوه های مختلف، روی امحای شخصیت پیامبر از ذهنهای آزادگان عالم کار کرده است، مردم بسیاری در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازه یی که مسلمانها می شناسند یا حتی کمتر از آن بشناسند یعنی حقیقتا فقط شبحی از آن چهره ی منور بر دلهای آنان آشکار بشود، عقیده و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویت اسلامی تضمین خواهد شد.
فرهنگ مجموعه ای از ارزشها، عادات، رفتار و سنت های هر قوم است و به همین نسبت در عصر بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نیز فرهنگ هایی - که بهتر است از آنها به عنوان خرده فرهنگ یاد کنیم - وجود داشتند. این فرهنگ ها گر چه بعضاً باقی مانده فرهنگ ادیان الهی و ابراهیمی بودند اما با ضد ارزشهای موجود در جامعه و فرهنگ اقوام و ملل مختلف که ناشی از تفکر و خواست های مادی بشر بود، آغشته شده بود. لذا تشخیص حق از باطل در این فرهنگ ها برای مردم بسیار سخت و بعضاً ناممکن شده بود؛ مطمئناً این نوع فرهنگ ها به نفع بشر نخواهد بود بلکه به نفع مستکبرین و حکام جور می باشد، چرا که آنان در لوای این فرهنگها منافع خودشان را تأمین می کنند.
اما فرهنگ های الهی دارای خصوصیاتی است به نفع مردم و همه طبقات جامعه. فرهنگ های الهی و بخصوص فرهنگ اسلامی قصد تحمیل اهداف نظام ارزشها و نظام دینی خود را ندارند، چرا که اگر مفاهیم ارزشمند این نظام های فرهنگی به نحو شایسته به مردم منتقل شود، ارزشها از ضد ارزشها شناسایی می شود و خرده فرهنگ های التقاطی جای خود را به نظام های برتر فرهنگی خواهند داد.
فرهنگ به معنای جعل ارزشها براساس هواهای نفس، احساسات بشر و تمایلات انسانی نیست، بلکه فرهنگ اسلام براساس واقعیت ها و حقایق موجود شکل گرفت و ادامه یافت . پیامبر اسلام نیز در همین راستا به هدایت بشر همت گماشتند و زمینه ظهور و بروز فرهنگی برخاسته از متن حقایق و خواسته های الهی بشر را ایجاد نمودند تا بشریت با یکدیگر در رسیدن به سعادت همراه شوند.
مدیریت از اصول مهم زندگى فردى و اجتماعى آدمیان است، به گونهاى که اگر مدیریت صحیح بر زندگى انسان حاکم نباشد سرمایه هایى که وجود دارد تباه خواهد شد و استعدادها شکوفا نخواهد گردید و با از بین رفتن سرمایهها و شکوفا نشدن استعدادها فرد و جامعه دچار انحطاط مىشود در حالى که اگر مدیریت صحیح و کارآمد بر جامعه حاکم باشد استعدادها شکوفا و سرمایههاى مادى و معنوى و انسانى در جهت رشد و تکامل و توسعه همه جانبه به جریان خواهد افتاد و در نتیجه به ابداع و ابتکار و نوآورى دست خواهد یافت.
کسى مىتواند مدیرى کارآمد و خلّاق و شکوفا کننده استعدادها باشد که داراى سه ویژگى تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مدیرى فاقد هر یک از این ویژگىها باشد مدیر موفقى نخواهد بود.
در تعالیم اسلامى نیز به شرائط مدیر توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهایى را معرفى کرده تا کسانى که مىخواهند مدیریت جامعه را برعهده بگیرند ضمن برخوردارى از آن شرائط از الگوهاى الهى پیروى نمایند.
الگو هایى که اسلام به ما معرفى مىکند تربیت شده الهى هستند تا به بهترین شکل ممکن به هدایت جامعه بپردازند.
اسلام دینى فراگیر و جهانشمول است و از همان آغاز ظهور، خود را در حصارهاى تنگ نژادى و قبیلهاى محدود نساخت از همین روى پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله در سال ششم هجرى در راستاى رسالت جهانى خویش، با ارسال نامههایى به سران ممالک هم جوار حجاز، ایشان را به اسلام فراخواند.
طبرى مورخ معروف در کتاب خود متن سه نامه از نامههاى پیامبرصلى الله علیه و آله به نجاشى - حاکم حبشه - خسرو پرویز - شاهنشاه ایران - و هرقل - امپراتور روم شرقى - را ضبط کرده است. مقاله حاضر به بحث و بررسى پیرامون این سه نامه اختصاص دارد.
واژههاى کلیدى: رسالت جهانى، مکاتیب پیامبر، تبشیر و انذار
در پى افزایش فشار مشرکان مکه بر پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و یاران وفادارش و اخلالى که قریشیان در جریان گروش به اسلام ایجاد کرده بودند، پیامبرصلى الله علیه و آله بر آن شد تا مرکز دیگرى را براى تاسیس و پىریزى حکومت اسلامى جست و جو کند تا از این رهگذر، هم مسلمانان از آزار مشرکان رهایى یابند و هم پایگاهى استوار جهت نشر دعوت اسلامى در جزیرة العرب ایجاد گردد. از این رو براى نیل به این هدف، در سال سیزدهم بعثت، مکه را به سوى یثرب ترک کرد و با ایجاد طرحى نو در ساختار اجتماعى و فرهنگى مدینه، این شهر را به یک نظام عقیدتى نیرومند پیوند زده و از مهاجر و انصار - که از عناصر اصلى این شهر بودند - امتى واحد ساخت و طولى نکشید که مدینه به پایگاهى نیرومند در برابر مکه تبدیل شد و از همین پایگاه بود که آموزهها و تعالیم اسلامى به سراسر جزیرة العرب منتشر شد.