فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد | |
مولاى زمان مهتر صاحبدل امجد | |
آن سیّد مسعود و خداوند مؤید | |
پیغمبر محمود، ابوالقاسم احمد | |
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد | |
این بس که خدا گوید:« ما کان محمد» (1) |
تولد پربرکت حضرت خاتم الانبیا صلى الله علیه وآله که بنا به اعتقاد علماى امامیه در 17 ربیع الاول سال 570 میلادى و مطابق با سال عام الفیل به وقوع پیوست، آغاز تولدى نوین و روز اعطاى مدال سعادت و رستگارى از سوى حضرت حق براى جامعه بشریت مىباشد. در آن روز نوزادى به این عالم خاکى قدم نهاد که بعد از چهل سال از سوى خداوند به عنوان آموزگار وحى و مربى برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفى گردید. مقارن این ولادت پر برکت در صحنه گیتى آثار شگفتانگیز و اسرارآمیزى رخ داد که هشدارى براى حاکمان و زور مداران تاریخ به حساب آمد .
روز بعثت پیامبر، مانند روز تولد و رحلت آن حضرت از نظر تاریخ نگاران قطعى نیست. دانشمندان شیعه،تقریباً متفقاند که پیامبر اسلام در بیست و هفتم ماه«رجب»به رسالت مبعوث گردید، و نبوت او از همان روز شروع شد. ولى مشهور در میان دانشمندان سُنى اینست که بزرگ پیشواى اسلام، در ماه رمضان به این مقام بزرگ نائل گردید، و در آن ماه پربرکت و مبارک، حضرتش براى راهنمائى مردم از طرف خداى جهان ماموریت پیدا کرد، و به منصب رسالت و نبوت مفتخر شد.
از آنجا که شیعه خود را پیرو عترت و اهل بیت پیامبر مىداند و به حکم حدیث«ثقلین»، گفتار پیشوایان خود را از هر نظر، قطعى و صحیح مىشمارد از این رو درباره تعیین روز بعثت پیامبر اسلام پیرو قولى شدند که از اهل بیت آن حضرت براى آنان، به طور صحیح نقل شده است. فرزندان آن حضرت مىگویند: بزرگ خاندان ما در ماه رجب در بیست و هفتمین روز آن ماه مبعوث گردید. روى این مقدمات، آنان نباید در صحت و پابرجائى قول مزبور شک و تردیدى به خود راه دهند. چیزى که مىتواند براى قول دیگر مدرک شمرده شود، همان تصریح قرآن است بر اینکه آیات قرآن در ماه رمضان نازل گردیده است. از آنجا که روز بعثت، روز آغاز وحى و نزول قرآن بوده است، بنابراین باید گفت که روز بعثت در همان ماهى است که قرآن در آن ماه فرو فرستاده شده است، و آن همان ماه رمضان است. اینک آیاتى که دلالت دارد بر اینکه قرآن در ماه مبارک نازل گردیده است:
1-ماه رمضان،ماهى که در آن ماه قرآن فرو فرستاده شده است. (1)
2-سوگند به قرآن که ما آن را در یک شب مبارک فرو فرستادیم (2) و آن شب،همان شب قدر است که در سوره«قدر»بر آن تصریح شده است.چنانکه فرموده:ما قرآن را در شب«قدر»فرو فرستادیم.
و همچنان وى را سپاس گزاریم که با بعثت بنده پرهیزگار و گرامى خود محمد صلی الله علیه و آله بر ما منت نهاد و دنیاى تاریک ما را در فروغ این چراغ آسمانى روشن فرمود. امتهاى گذشته از این شرف که بر امت ما کرامت شده، محروم بودند.
نور محمد صلی الله علیه و آله در آسمانها عطیهاى بود که طى روزها و روزگارها ذخیره مانده بود تا سرانجام در آخرالزمان به امت مرحومه ارزانى شود و روشنایى خاموشى ناپذیرش بر دل و جان ما بتابد.
قدرت الهى هرگز شکست نمىخورد و به بنیاد ارادت و مشیت علیایش هرگز خلل نمىرسد.
(خداوند) اراده کرده بود که آخرالزمان را از برکت وجود محمد صلی الله علیه و آله شاداب و آباد بدارد و قدرت لایزالش این برکت را از صبح ازل به خاطر ما نگاه داشت تا آن روز که لواى نبوت به دست گرفت و در وحشتکدهى مظالم و معاصى و کفر و شرک، نداى توحید در داد.
و بدین ترتیب او را خاتم انبیا قرار داد و ما را نیز به نام خاتم امتها یاد فرمود. ما را به نام خاتم امم یاد فرمود و بر اقوام و ملل گذشته، سیادت و برترى بخشید.
ما را در برابر لجاج و انکار گمراهان گواه گرفت و به شمار اندک ما بر گروههاى انبوهى که در اعصار و قرون مىزیستند، افزونى داد.
به به که چه روز خرم آمد | |
مبعوث نبى اکرم آمد | |
بس عید فرارسید بى شک | |
عیدى نبود چنین مبارک | |
از بعثت او جهان جوان شد | |
گیتى چو بهشت جاودان شد | |
این عید به اهل دین مبارک | |
بر جمله مسلمین مبارک | |
از غیب ندا رسید او را | |
آن ذات خجسته نکو را | |
کاى ذات نکو پیمبرى کن | |
برخیز و به خلق رهبرى کن | |
چون قدر و مقام رهبرى یافت | |
در کوه «حرا» پیمبرى یافت | |
بشنید چو این ندا محمد (ص) | |
شد خاتم انبیا محمد (ص) | |
هر روح که دور از بدى شد | |
با آمدنش محمدى شد | |
قانون حیات و هستى آورد | |
آیین خدا پرستى آورد | |
پیدا چو شد آن جمال هستى | |
بشکست اساس بت پرستى | |
با بعثت آن نبى مرسل | |
بتخانه به کعبه شد مبدل | |
هر دم صلوات بر جمالش | |
بر احمد و بر على و آلش | |
صد شکر به دین آن جنابم | |
قرآن مقدسش کتابم | |
خوشبخت کسى که امت اوست | |
در سایه دین و رحمت اوست | |
از عرش ملک دهد سلامش | |
شد ختم پیمبرى به نامش | |
اى داده ز ماه تا به ماهى | |
بر پاکى ذات تو گواهى | |
در شأن تو گفت ایزد پاک | |
لولاک لما خلقت الافلاک | |
اى بر سر هر پیمبرى تاج | |
یک قصه توست شام معراج | |
قرآن کریم حجت توست | |
خوشبخت کسى کز امت توست | |
گر زانکه تو بت نمىشکستى | |
اسلام نبود و حق پرستى | |
توحید به ما تو یاد دادى | |
بتخانه و بت به باد دادى | |
اى معنى ممکنات دریاب | |
اى خواجه کائنات دریاب | |
ما غیر تو دادرس نداریم | |
دریاب که هیچ کس نداریم | |
اى آن که تو یار بینوائى | |
فریاد رس و گرهگشائى | |
دریاب که ما گناهکاریم | |
امید شفاعت از تو داریم | |
تنها نه منم به غم گرفتار | |
غم از دل هر که هست بردار | |
ای جان جهان فدای جانت | |
"شهری" است غلام آستانت |
محمد صلی الله علیه و آله را نباید تنها رسول عربی دانست که شکوه حضور پیامبرانه او برای همیشه انسان و انسانیت بوده است. پیامبری که جز سرنوشت جانها سرنوشت دلها را نیز در قبضه داشت.
از سویی حضور تاریخی ایشان در نقطهای تاریخی و در بستری جغرافیایی امری ناگزیر بوده است که خود باعث نگاهی مقطعی در تاریخ اسلام به شخصیت و سیره ایشان است.
نگاهی که البته به خاطر فرازمانی و فرامکانی بودن حضرت محدود به انسان آن روزگار نمیشود. اما شناخت آن در بستر زمانی و مکانی خودش حائز اهمیتی بسیار است.
اینجا یثرب است، محلههای فقیرنشینی که حالا ریگ کوچههایش همه عطر نام جدید خود را داد میزنند. اینجا «مدینة النبی» است. کنار خانه ابو ایوب انصاری که پیامبر بعد از هجرتش که تا امروز مبدأ هجرت ماست منزل گرفته و قرار است مسجدی ساخته شود. نخستین مسجد، میبینید همه دست به کارند، مهاجر و انصار ندارد. کار است و کار عشق است و عشق.
عمار یاسر است که سرود و رجزها را میشکند، پشتش از آن همه خشتی که بر آن گذاشتهاند خم شده؛ داد می زند: یا رسول الله کشتند مرا، باور کنید خودشان این همه باری که بر دوشم گذاشتهاند را نمیکشند.
امیرالمؤمنین، پـیامبر اکـرم صلی الله علیه و آله را بـا اوصاف بسیار زیبایی به مردم معرفی میکند:
" طبِیبٌ دَوّارٌ بِطبّهِ، قَد اَحکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحْمَی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الحَاجَة اِلَیه، مِن قـلوبٍ عُمْی وَ اذانٍ صُمّ وَ اَلسِنةٍ بُکمٍ، مَتتبعٌ بِـدَ وَائِهِ مَـوَاضِعَ الغـفلَةِ وَ مَواطِنَ الحَیرَة."(1)
امیرالمؤمنین فرمود:
پیامبر؛
- پزشک سیّار است:او برای درمان بیمارانش حرکت میکند و خود به سراغ آنان میرود. (چرا که برخی از پزشکان مینشینند تا بیمار به نزدش برود. یکی از فرقهای نبی و رسول در همین موضوع است.)
- متخصص و درد شناس است:دردهـا را بـه خـوبی تشخیص میدهد، حتی بیماریهای روحی و روانی را میشناسد.
- نسخههای شفابخش دارد:نسخههای او تمام بیماریها، حتی قـلبهای کـور و گـوشهای سنگین و زبانهای لال را شفا میدهد و با داروی خود به دنبال بیماران غافل و سرگردان است.
پینوشت:
1- نهج البلاغه، خطبه 108.
نزدیک به پانزده قرن از مبعث رسول خدا، محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله می گذرد. امروز ما هستیم و دینی که از او به یادگار مانده است. در این نوشتار در پی پاسخ به این سوالیم که اگر بعثتی رخ نمی داد چه اتفاقی می افتاد؟
برای پاسخ به این سوال بهتر آن است که پیامدهای بعثت را مورد بررسی قرار دهیم تا روشن شود پیامبری آن حضرت چه دستاوردهایی به دنبال داشته که در صورت نبود آن، بشر از فیض درکش محروم می شد.
قرآن کریم در یک بیان جامع چنین می فرماید:
«رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ»
[1] ؛ ما این پیامبران را بشارت دهنده و انذار کننده قرار دادیم تا به رحمت و پاداش الهى، مردم را امیدوار سازند و از کیفرهاى او بیم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانهاى نداشته باشند.
از این آیه به دست می آید که اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث نمی شد؛ مردم در قیامت به خداوند اعتراض بر حقی می کردند به این مضمون : خدایا! تو که می دانستی عقل کارایی اش محدود است و هرگز به تنهایی قابلیت درک بسیاری از معارف و احکام را ندارد (به اینکه چگونه نماز بخواند، روزه بگیرد و ...)؛ پس چرا سخنگویی نفرستادی تا این احکام و معارف را به ما گفته و برایمان شرح دهد؟
اگر ملاک دسترسی مستقیم به پیامبر و یا امام باشد که جز عده ای مابقی معذور شده و راه اعتراضشان به خدا باز می شود. آنچه به آنها (مردمی که به پیامبر دسترسی نداشتند) می رسید و با آنها اتمام حجت می شد، پیام و معارف دین بود نه شخص پیامبر یا امام.
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُۆْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» [1]
«ممکن است کسانى در این جهان اینگونه بیندیشند که خداوند به ما انسانها عقل و اندیشه داده و در سایه خرد قادر هستیم مصالح و مفاسد خویش را ادراک کنیم و به دنبال آن به امورى که مصلحت ما در آن است جامه عمل پوشیده و از امورى که داراى مفسده و ضرر است اجتناب کنیم و در نتیجه هماى سعادت و خوشبختى را در آغوش کشیم و مدینه فاضله را بر روى کره خاکى ایجاد نمائیم. حال با این محاسبه، دیگر چه نیازى به ارسال رُسل و انزال کتب و وعده و وعیدهاى آسمانى و ... وجود دارد؟
ما معتقدیم که با وجود عقل و شعور و اراده و علوم بشرى باز بشر نیاز به انبیاء دارد، نیاز به قانون آسمانى دارد و در هیچ عصرى بشر از حجت ظاهرى یعنى پیامبران و یا ادامه دهندگان راه آنان یعنى ائمه علیهم السلام بىنیاز نیست و بلکه با گذشت زمان احساس نیاز به آئین هاى آسمانى فزونى یافته و مضاعف مىگردد. » [2]
این مسأله آن قدر با اهمیت است که علمای بزرگ همچون خواجه نصیرالدین طوسی آن را در صدر مباحث بعثت انبیاء آورده اند. شاید با طرح چنین بحثی بتوان به امتنانی بودن بعثت پی برد؛ که خداوند برای ارسال رسل بر انسانها منت گذارده است. بنابراین در جواب این سۆال که «چرا خداوند بخاطر مبعوث کردن پیامبرانش بر عموم مردم منت نهاده است؟» باید گفت بخاطر اهمیت موضوں و اینکه فوائد و ثمرات و نتایج بسیاری بر آن مترتب است.
خداوند متعال همه چیز را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. دنیا را با همه زیبایی ها و جذابیت هایش، قرارگاه تربیت انسانی و خداگونه شدن قرار داد تا در روی زمین خلیفه الهی شود هدف او کمال حیوانی نیست بلکه هنر او در انسان شدن است برای رسیدن به این هدف متعالی که رشد و تربیت انسان است خداوند پیامبران را یکی پس از دیگری برای انذار و تبشیر فرستاد تا حجت الهی را بر مردم تمام کند. آری اینجا بود که بزرگترین واقعه کل تاریخ جهان با بعثت پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله رقم زد. قرآن کریم بعثت پیامبر را نعمت آشکاری می داند که به انسان و خلقت او هویت بخشید و به خاطر این نعمت بزرگ به سر او منت می گذارد.
«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُۆمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (ال عمران /164)؛ به یقین خدا بر مۆمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد ، قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.
پیامبر آمده که انسان ها را هم در زمینه علم و دانش و هم اخلاق و علم پرورش دهد تا به وسیله این دو بال به اوج آسمان سعادت پرواز کنند و مسیر الی الله را پیش گیرند و به مقام قرب الهی او نایل شوند.
بزرگترین نعمت الهی بعثت پیامبر اسلام است، پیامبری که مردم را تربیت کند و از گمراهی های آشکار باز دارد. حال هر اندازه انسان ها برای حفظ این نعمت تلاش کنند و هر بهایی بپردازند ناچیز است. «من» در این آیه به معنای سنگ هایی است که با آن وزن می کنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گران بهایی را منت می گویند.
مبعث، یکی از اعیاد بزرگ امت اسلامی است. پوشیدن لباس تمیز و مناسب، صلوات
فرستادن و روزه گرفتن، از سنت های سفارش شده در این عید بزرگ به شمار می آید. امام صادق علیه السلام درباره روزه داری در روز عید مبعث فرمودند: «کسی که در روز بیست و هفتم ماه رجب روزه بگیرد، خداوند ثواب هفتاد سال روزه را به او خواهد داد».
بعثت، به معنای برانگیخته شدن برای انجام کاری است و مبعث، روزی است که پیامبر صلی الله علیه و آله از سوی خداوند متعال به رسالت مبعوث گردید. در قرآن کریم واژه بعثت با صیغه های مختلف به کار رفته و در مجموع به دو قسمت تقسیم می شود:
قسمت اوّل درباره بعثت پیامبران است، مانند آنجا که می فرماید: «به تحقیق در هر امتی رسولی را برانگیختم».
قسمت دیگر درباره دوران پس از مرگ و زنده شدن مردگان می باشد، همانند آن جا که می فرماید: «آنان که کافر شدند، پنداشتند هرگز برانگیخته نمی شوند. بگو آری سوگند به پروردگارم که البته برانگیخته خواهید شد. سپس خبر داده می شوید بر آن چه عمل کرده اید و آن بر خداوند آسان است».